أعوذ بالله من الکرب و البلاء
باز محرم و باز عزا
محرم و علم و کتل و زنجیر، بیرق و خیمه عزا و روضه
محرم و لباس مشکی و ناله
محرم و آه و اشک
باز محرم و حسین و عباس
حسین و زینب، حسین و اکبر، حسین و اصغر؛ و باز محرم و حسین و عطش
باز محرم از پس 1400 سال آمد و دل های عاشقان را متلاطم ساخت و جان ها را به ولوله ای دوباره انداخت. سلام بر تو ای ماه عزا، ای ماه حسین، ماهی که ما با را به حسین می رسانی.
تو چه ماهی هستی، چه ماهی هستی که با آمدنت دلها ماتم زده می شود. نامت عجین با عزا است و بردن نامت برابر است با غم 72 گل پرپر.
محرم تو چگونه یکسال را تحمل می کنی و ساکتی؟ تو چطور غم عالمی را دل خود جای داده ای؟
و تو ای محرم با آمدنت آزادگی را دوباره می سرایی. تو با آمدنت غزل جدایی سر می دهی و حسین را از ما می گیری.
تو با آمدنت زینب را ام المصائب می کنی و بقیه دودمان او را از او می گیری...
محرم ما را ببخش که تو را تنها می گذاریم. ما ببخش که به تنهایی عاشورا را می آوری.
ای کاش روزهای سال محرم بود و ما با حسین. ای کاش ما هم نینوایی بودیم و محرم همیشگی بود.
محرم تو فقط یک چیز نداری که ما آن را داریم و آن عاشورا است. تو می فهمی عاشورا یعنی چه!
تو می دانی ظهر و عطش و میدان جنگ یعنی چه؟ و می دانی یا ابتاه العطش قد قتلنی و ثقل الحدید ... را؛
تو می دانی استأذن فأذن له چیست؟
اینها را فقط ما می فهمیم. ما که قرن ها است گریه می کنیم. ما که سال ها است با تو مشکی می پوشیم. اینها مخصوص ما و تو از آنها خبر نداری.
محرم ای کاش تو می فهمیدی أعوذ بالله من الکرب و البلاء.
کلمات کلیدی :