فاطمیه، زهرا، علی، 26 سال، کوفه - رهپویان
سفارش تبلیغ

26 سال دیگر صبر کن!

در این روزها که غبار غم شهر مدینه را فرا گرفته و ناله های روز و شب فاطمی به آخر می رسد، این علی است که بیشتر از همه می سوزد و می نالد. درست 75 روز پیش بود که پیامبر آخر در آخرین سفارش های خود فاطمه اش را به علی سپرد و البته خبر داد کوچه بنی هاشم و قصه بیت و آتش و لگد و سیلی را... .

وای بر علی چه گذشت 75 روز که می دید ودیعة الرسول در میان نامردی نامردمان از درد پهلو شب و روز می نالد و نمی تواند برایش کاری بکند. چه گذشت بر علی که فاطمه این ناله و درد و محنت را از او پنهان می داشت. راستی علی با این فدایی ولایت چه زمزمه ای داشت؟ با این حامی فرمان الهی و این مطیع امر ولایت چه نغمه ای داشت؟

شنیده ایم که زهرای مرضیه دست حسنین را می گرفت و بارها در خانه انصار و مهاجرین می رفت و داستان غدیر و بیعت و ولایت علی را یادآوری می کرد. و بارها شنیده ایم این بانوی عالمین چگونه آنها را فرا می خواند به حمایت از علی و آن نااهلان نیز قول می دادند. اما کمتر توجه کرده ایم این مراجعه به در خانه اصحاب با پهلوی شکسته و صورت نیلی و سینه مجروح بوده است.

علی تو چه سوختی وقتی زهرایت با این حال یاران بی وفایت را فرا می خواند و قسم می داد!

علی تو چه نالیدی از خفقان کتمان کننده ها!

چه کشیدی از خار در چشم و استخوان در گلو؛ وقتی می دیدی سنت رسول خدا به تاراج می رود و بدعت ها یکی از پس از دیگری می آید حال آنکه مصلحت نبود دهان به ارشاد بگشایی!

اما علی جان صبر کن هنوز 26 سال دیگر باید رنج زمانه و کوفه و کوفی بی مروت را بچشی.



کلمات کلیدی : فاطمیه، زهرا، علی، 26 سال، کوفه
Share |
-----------------------------------------------------------------------------------------------