مدعیان نظرسنجی، مذاکرات را از مردم پنهان کردند!
در کنار این همه بیتدبیری، بامزهترین بخش اقدامات دولت تدبیر و امید در ماههای اخیر، اعلام همزمان «لزوم نظرسنجی از مردم در ارتباط با مسائل سیاست خارجی و ازجمله رابطه با آمریکا» و «محرمانه بودن مذاکرات هستهای» است. عقلاً و منطقاً این دو اعلام، دارای تناقض ذاتی و پارادوکس درونی هستند.
مردم چگونه باید درباره مذاکراتی که حاضر نیستید محتوای آن را با آنها درمیان بگذارید و تبعات آن مذاکرات نظر بدهند؟ طنز عجیبی است؛ مردم درباره مذاکرات پنهان که اخبار متعارض و متناقض از آن بیرون میآید و بهگفته دولت اصلیترین مسئله ما بین ما و آمریکا همین مسئله هستهای است چگونه باید نظر بدهند؟ وقتی وزیر خارجه به اظهارات خود در کمیسیون امنیت ملی مجلس (که به تأکید چند نماینده اصولگرا و مورد وثوق، آن اظهارات از زبان وزیر خارجه بیان شده و فایل صوتی بازخوانی شده نیز نشان میدهد که وزیر خارجه اعتراف به نابجا بودن برخی اقدامات را داشته) پایبند نیست مردم چگونه باید نظر بدهند؟ هنوز روشن نیست که وعده پذیرش پروتکل الحاقی به عنوان گام اول مطرح شده یا گام آخر، خوب! مردم راجع به این موضوع مبهم، چه بگویند؟ غصه دلسوزان آن است که در پایان این قصه، سانتریفیوژها نچرخد در حالی که چرخ هیچ کارخانهای هم نمیچرخد و هیچ نشانهای از تلاش درونزا در جهت بهبود اقتصاد و تولید ملی در سپهر سیاسی دولت مشاهده نمیشود، دولتی که شیردال تقلبی را تحویل میگیرد و به آن افتخار میکند و در سابقه مدیریت هستهای خود درّ را با آب نبات تعویض کرده این بار چه خوابی برای مردم دیده است؟ ما عمیقاً نگرانیم.
نگرانی نخبگان و سیاسیون از تکرار «اقدامات نابجا» در مذاکرات هستهای با اعلام «محرمانه بودن» مذاکرات از طرف ایرانی به شدت بالاگرفته است؛ از آن طرف ابراز شادی و تعجب و شگفتزدگی طرف آمریکایی و اروپایی از پیشنهادهای سخاوتمندانه ایران و اخبار ضد و نقیضی که رسانههای صهیونیستی از محتوای مذاکرات منتشر میکنند مزید بر علت این نگرانی شده است. ظریف وزیر امور خارجه پرحاشیه ایران پس از آن که در فیسبوک نوشت:«محرمانه بودن یکی از شرایط توفیق مذاکرات است» هفته گذشته هم در کنفرانس خبری اعلام کرد: «ما جزئیات را منتشر نمیکنیم و جزئیات را در اتاق مذاکرات مطرح میکنیم»، او درباره پروتکل الحاقی نیز همین مضمون را تکرار کرد ولی در حالی که سخنگوی اشتون به شرح جزئیات مذاکرات پرداخت، کاترین اشتون نیز گفت:«ما توافق کردیم درباره جزئیات صحبت نکنیم»! این ادعا در حالی مطرح شده که طرفهای غربی معمولا محتوای مذاکرات را برای فضاسازی بیشتر در رسانهها نشت و درز میدهند و بدیهی است که قبل و بعد از مذاکرات به لابیگری و استجازه از مقامات رژیم صهیونیستی میپردازند و آنها را کاملا در جریان مباحث قرار میدهند. با این وجود و در حالی که معمولا صهیونیستها و لابی ایپک و کنگره آمریکا و محافل مشابه در جریان جزئیات مذاکرات قرار میگیرند، از نگاه طرف ایرانی محرمانه تلقی کردن مذاکره چه مفهومی جز سادهانگاری میتواند داشته باشد و نامحرم مذاکرات جز افکار عمومی ملت ایران و نمایندگان مجلس و رسانههای ایرانی چه کسانی دیگر میتوانند باشند!
به نظر میرسد در دنیایی که اطلاعات طبقهبندی شده در رسانههای غربی و صهیونیستی، مفهومی قدیمی تلقی میشود و طرف غربی هیچ تعهدی مبنی بر حفظ اسرار ندارد ادعای یکطرفه محرمانه بودن مذاکرات، صرفاً از سادهدلی گوینده آن حکایت میکند.
با توجه به سابقه پراشتباه تیم فعلی در مذاکرات سالهای 82 تا 84 که منجر به دخالت مستقیم رهبر انقلاب و مواضع تفصیلی معظمله علیه آن روند و اعلام توقف قطعی آن مسیر اشتباه از سوی ایشان شد لازم است قبل از تحمیل مجدد هزینه به کشور، نخبگان از مسیر جدید مطلع باشند، البته ترس تیم مذاکرهکننده از واکنش افکارعمومی و نخبگان، ترفند و طراحی اشتباه آنها مبنی بر محرمانه خواندن مذاکرات را قابل درک میکند.
یکی از خصوصیات مذاکرهکنندگان موفق این است که تا حد ممکن واقعبین باشند و صرفاً به ژستهای رسانهای توجه نکنند البته حدی از خوشبینی و مثبتاندیشی لازمه مذاکرات است و هیچ مذاکرهای با بدبینی مطلق به نتیجه نمیرسد. اما میان خوشبینی و سادهلوحی فرق بسیار است. مذاکرهکننده اولاً اگر سادگی کند و پخته نباشد و نتواند اهداف اعمالی، پنهان و واقعی طرف مقابل را از اهداف آشکار و اعلامیاش تشخیص داده و برنامه خود را مطابق با هدفهای واقعی طرف مقابل تنظیم کند و ثانیاً به اصل دستیابی یک توافق و مانور یکطرفه روی آن مشتاقتر باشد تا دقت به خرج دادن برای رسیدن به یک توافق درست، واقعی و دقیق؛ آن وقت اتفاقی که رخ میدهد این است که مذاکرات به صحنه تحمیل و دیکته درخواستهای یک طرف زورگو و صاحب رسانه به طرف مقابل تبدیل میشود. اگر مذاکرهکننده آنقدر سادهدل و ناآشنا به پیچیدگیهای طرف مقابل است که بارها دروغگویی او را دیده و بازهم توافق «محرمانه بودن» مذاکرات را باور میکند حق داریم که نگران شویم.
اگر بناست تجربه مذاکراتی قبلی (بویژه تجربه تلخ 82 تا 84) تکرار نشود، تیم فعلی عمیقا نیازمند آن است که از میزان سادهانگاری و خوشبینی مفرط خود به 1 5 اندکی بکاهد و آن را با مقادیری احتیاط، وسواس، تردید و البته بدبینی جایگزین کند و همچنین دست از شرطیسازی افکارعمومی نسبت به نتیجه و تأثیر اقتصادی مذاکرات که نخستین بازنده آن خود دولت خواهد بود بردارد و حتما اجازه دهد که مجلس، رسانهها و مردم با اطلاع از روند مذاکرات به تیم دیپلماسی کشور کمک کنند. دیپلماسی که میخواهد نماینده همه جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور باشد و باید آگاهانه بار سیاست خارجی را به دوش بکشد آیا میتواند حرف و عمل خود را از مردم خود مخفی کند؟ تیم دیپلماسی، تدارکاتچی نظام و مردم است و این تیم در آغاز راه خود اگر میخواهد موفق باشد باید راه صداقت سلف صادق خود و مسیر تواضع با مردم انقلابی را فراموش نکند.
مستنداتی که نشان میدهد باید درباره مخفیکاری در مذاکرات ژنو نگران و دغدغهمند بود، بسیار فراوان است.
به موازات تغییر لحن محسوس طرف ایرانی و پذیرش اقداماتی مانند مکالمه تلفنی مستقیم میان روسای جمهور ایران و آمریکا (که اکنون روشن شده اجازه رهبری نظام برای آن را نداشتهاند) آن هم با هزینه ایدئولوژیک بسیار سنگین و شکستن نرخ سکه مقاومت نظام و دستاورد مذاکراتی صفر، ما شاهد هیچ تغییر لحن قابل اعتنایی از سوی طرف مقابل نیستیم. اگر نگوییم لحن واشنگتن بدتر شده، در بهترین حالت آمریکاییها همان حرفهای سابقشان را مدام تکرار میکنند که هسته مرکزی آن این است: ایران اجازه استفاده از فناوری صلحآمیز هستهای را تنها پس از آنکه اعتماد جامعه بینالمللی را به برنامهاش اعاده کند و بیاعتمادی ما را رفع کند دارد، برنامه غنیسازی بخشی از یک برنامه صلحآمیز نیست و فشارها تا وقتی که ایران به همه تعهدات بینالمللیاش(امر و نهیهای آمریکا و اسرائیل) عمل کند ادامه خواهد یافت.
جالب آنکه در شرایطی که مقامات ایران، از محرمانه بودن مفاد پیشنهاد ایران به 1 5 سخن گفته بودند، سایت امنیتی دبکا، نزدیک به محافل اطلاعاتی و نظامی رژیم صهیونیستی در گزارشی مدعی شد که پیشنهاد ایران 7 محور داشته و بهزعم خود این 7 محور را مورد اشاره قرار داد.
آنچه دبکا به عنوان 7 محور گام نهایی پیشنهاد شده توسط ایران نقل کرده، بدین شرح است:
1- ایران از حق غنیسازی اورانیوم تحت هیچ شرایطی کوتاه نمیآید.
2- ایران حاضر است مقداری از اورانیوم غنیشده خود را در یک بازه زمانی مشخص تسلیم کند.
3- سطح غنیسازی ایران به سطحی پایینتر (احتمالا 5 درصد) تقلیل مییابد.
4- ایران غنیسازی 20 درصدی را کاهش میدهد اما آن را برای تولید ایزوتوپهای دارویی و تحقیقاتی حفظ میکند. این بخش بهگفته دبکا دچار ابهام در بیان بوده است.
5- ایران سرانجام به بازرسان آژانس اجازه بازدید از سایت نظامی پارچین را خواهد داد.
6- ایران پروتکل الحاقی را میپذیرد اما اجازه نخواهد داد سایتهایی که به عنوان سایت هستهای اعلام نشدهاند مورد بازرسی قرار گیرند. عراقچی تاکید کرده است که این اتفاق تنها زمانی رخ میدهد که تحریمها رفع شده باشند.
7- تهران قول میدهد که رآکتور شکافت پلوتونیوم در اراک را بهعنوان جایگزین غنیسازی اورانیوم نسازد.
دستکم چهار مورد از 7 مورد فوق، یعنی موارد 2، 5، 6 و 7، مخالف آن چیزی است که مقامات تصمیمگیر و ارشد نظام اسلامی در اظهارنظرهای عمومی و تصریحات جلسات تصمیمگیری خود بر آن تاکید کردهاند. البته این نکته نیز روشن است که دبکا در انتشار این خبر حسن نیتی ندارد و احتمالا محورهای مزبور را بهصورت تحریف شده و طراحی شده منتشر کرده است ولی وقتی طرف ایرانی با تصور خاماندیشانه محرمانه بودن مذاکرات از تکذیب یا تأیید اخبار اینچنین طفره میرود نگرانیها افزایش مییابد.
این امتیاز دادنهای مستمر طرف ایرانی در شرایطی است که باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا حتی برای حفظ ژست داخلی روحانی و جریان سازش صبر نکرد و پس از آن همه ابراز محبت از سوی طرف ایرانی، لااقل حرف زدن از گزینه نظامی را برای مدتی متوقف نکرد و هیچ دورنمای روشنی برای کاهش تحریمهایی که مستقیما معیشت و سلامت مردم ایران را هدف گرفته نه برنامه هستهای را ارائه ننمود. سرسختی آمریکا حتی در عدم تغییر لحن بهخوبی نشان دهنده این است که آمریکاییها بر حرف خود و سر جای خود ایستادهاند و عقیده دارند این ایران است که باید تغییر کند نه آنها. وقتی دولت آمریکا در به کار بردن ادبیات اندکی مثبتتر مقابل ایران تا این حد خست به خرج میدهد، آیا منطقی نیست که انتظار داشته باشیم در تغییر سیاستهایش بسیار محتاطتر خواهد بود؟ تأکید اخیر رهبر انقلاب مبنی بر غیرمنطقی و عهدشکن بودن آمریکاییها نیز پیامی روشن به دولت بود که باید در مذاکرات ژنو به آن توجه میشد. حجم اخبار منتشر شده در آستانه مذاکرات ژنو تا پایان آن که فقط از اقدامات ایران سخن میگویند و تعمداً از اقدامات ضروری طرف غربی سخن نمیگویند نشان میدهد که معنای «مثبت بودن» مذاکرات از نظر غربیها چیست!
مقامهای شناخته شده حاکمیتی یا نهادهای پژوهشی وابسته به دولت آمریکا و کارشناسان نزدیک به دولت و کنگره آمریکا ظرف سه هفتهای که از «دیپلماسی تلفن» گذشته است بیش از 20 درخواست از ایران مطرح کردهاند که برخی از آنها در واقع به معنای برچیدن بخش هایی از برنامه هستهای صلحآمیز ایران است نه شفاف کردن یا حتی محدود کردن آن. دولت آمریکا به وضوح علاقهای به این موضوع که شفافیت کامل میتواند مهمترین خواسته آن یعنی عدم انحراف همیشگی برنامه هستهای ایران به سمت سلاح را تامین کند، نشان نمیدهد. برعکس تاکید روی توقف کامل غنیسازی 20 درصد، توقف پروژه رآکتور آب سنگین اراک، توقف تولید ماشینهای سانتریفیوژ جدید یا مطرح کردن درخواستهایی درباره محدود کردن تعداد ماشینهای فعال در نطنز، محدود کردن درصد غنیسازی، محدود کردن حجم ذخیره مواد 5 و 20 درصد، محدود کردن ظرفیت بالقوه تولید (تعداد ماشینهای غیرفعال) همگی نشان دهنده آن است که دولت آمریکا بیش از هر چیز در پی آن است که زیرساخت هستهای ایران بویژه در حوزه غنیسازی به نحوی تغییر شکل بدهد که در پایان فرآیند حتی اگر ایران به فریبکاری و عهدشکنی طرف مقابل خود واقف شد و تصمیم به درپیش گرفتن رویه جدیدی گرفت؛ اساسا به لحاظ فنی و زیرساختی دیگر نتواند به آسانی به دوران ماقبل مذاکرات برگردد. اتفاقی که اگر جلوی آن گرفته نمیشد خروجی نهایی مسیر سالهای 82 تا 84 بود. اصرار طرف غربی بر تحمیل پروتکل الحاقی در مذاکرات ژنو نیز از نگاه کارشناسان، اقدامی در جهت تکمیل اطلاعات فنی و مهندسی غربیها از تأسیسات و دانش هستهای کشورمان تلقی میشود.
آمریکاییها اکنون در حال بازی واژگانی و ترمینولوژیک با 3 مفهوم شفافیت، محدودیت و تعلیق دائمی و همهجانبه هستند اما هدف نهایی و اصلی آنها در واقع همان تعلیق کامل است که در کوتاهمدت به شکل درخواست محدودیت آشکار شده است. در یک هفته گذشته منابع غربی انبوهی از تحلیلهای مختلف در این باره منتشر کردهاند که عقیده دارند ایران اساسا نه برای توافق بلکه به دلیل غیرقابل تحمل شدن فشار تحریمها پای میز مذاکره آمده و به محض اینکه بتواند اندکی از بار تحریمها کم کند، دوباره به سرعت به وضعیت سابق خود برخواهد گشت. مرور ادبیات راهبردی دولت آمریکا درباره تحریمها نشان میدهد که دولت آمریکا به تحریم بیشتر به عنوان ابزاری برای اثرگذاری بر محیط سیاست داخلی ایران و شکستن اراده مقاومت ملی نگاه میکند نه روشی واقعی برای کنترل برنامه هستهای ایران؛ و بنابراین تحریم، بیشتر در راستای هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی قرار میگیرد تا هدفگذاریهای مربوط به عدم اشاعه سلاحهای هستهای.
فضای رسانهای غالب هفته اخیر به وضوح تصریح دارد که هیچ نشانهای از اینکه آمریکاییها آماده تعدیل تحریمها بیش از آنچه در آلماتی وعده داده بودند (تعدیل تحریم پتروشیمی و فلزات گرانبها ازجمله طلا) در دست نیست. لغو تحریمهای اروپا هم (حتی اگر فرض کنیم اروپاییها در این حوزه تمایلی به اقدام داشته باشند) بدون لغو یا تعدیل تحریمها از سوی آمریکا بیفایده خواهد بود چرا که شرکتها و بانکهای اروپایی از ترس مواجه شدن با تحریمهای آمریکا باز هم از عادی کردن روند تعامل خود با ایران عملاً خودداری خواهند کرد.
دولت آمریکا نه در حرف و نه در عمل نشانهای ارائه نداده است که بتوان باور کرد از دید آمریکا اساساً شرایطی وجود دارد که در آن ایران بتواند هم غنیسازی کند و هم تحریم نباشد. خصوصا در دو حوزه تحریم بانکی و تحریم انرژی دولت آمریکا کاملا متصلّب و بسته عمل میکند و حتی یک بار هم درباره شرایط بالقوه لغو این تحریمها سخن نگفته است چه برسد به اقدامات بالفعل. رفتار دولت آمریکا تاکنون بهگونهای بوده است که نشان میداده برای کاخ سفید تحریم ایران بیشتر یک هدف راهبردی و بلندمدت است تا اینکه ابزاری تاکتیکی برای دست یافتن به هدفی دیگر مانند اطمینان از صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران. همه این دلایل ایجاب میکند تا مردم در جریان اهمّ توقعات واقعی و حرفهای راهبردی مذاکرات قرار بگیرند.
در شرایطی که دولت روحانی به آمریکا پالس میفرستد که تحریمها اثرگذار بوده و آمریکاییها هم میبینند که دولت برای بهبود وضع اقتصادی مردم هیچ سیاست درونزایی ندارد و فقط منتظر کاهش تحریمهاست، آیا جایی برای خوشبینی به این موضوع باقی میماند که آمریکا آماده کاهش تحریمها صرفا به دلیل همکاری ایران در موضوع هستهای باشد؟ دولت چه رفتاری انجام داده که آمریکا را متقاعد کند استراتژی تحریم ناکارآمد است که حالا انتظار دارد آمریکاییها تحریمها را کاهش بدهند؟ اعلام خالی بودن خزانه درست در روز قبل از مذاکرات چه معنی میدهد؟
عجیب است که رئیس جمهور در آستانه سفر تیم مذاکرهکننده، گل به خودی میزند و به جای آنکه از بحران سنگین مالی آمریکا و بحران اقتصادی اروپا سخن بگوید، وضع اقتصادی کشور را خراب جلوه میدهد.
«دولت با یک خزانه خالی و انبوه بدهکاری روبهرو است». این جمله را رئیسجمهور در آستانه مذاکرات ژنو در دانشگاه تهران عنوان کرد. تعبیری که شبیه آن را در نیویورک در مقابل خبرنگاران آمریکایی عنوان کرده بود و گفته بود که اوضاع اقتصادی ایران بدتر از آن است که من تصور میکردم.
خالی کردن مشت کشور و پشت پا زدن به تیم خودی در شب مذاکره با 1 5 چه معنایی میتواند داشته باشد؟ بر اساس کدام یک از اصول مسلم تأمین منافع ملی باید به طرف غربی یادآوری کرد که تحریمها اثرگذار بوده است. مذاکرهکنندگان با چه پشتوانهای باید مذاکره کنند. پیش از این وزیر محترم خارجه در آستانه سفر پای منافع ملی را به میان کشید و خواسته بود کسی قضاوت زودرس نکند اما آیا این طریق درستی برای تحصیل منافع ملی است؟ در کدام منشور اصول روابط بینالملل جناب ظریف و دوستانشان خواندهاند که شب مذاکره باید مشت خودتان را خالی کنید و خود را برخلاف واقعیت در موضع ضعف قرار دهید و از آن طرف با محرمانه خواندن مذاکرات راه را بر هر کمک و یا نقدی ببندید. عقل دیپلماسی میگوید که جلوگیری از نقدها، موشکافیها و تعریضهای کارشناسانه متخصصان امور بینالملل که علاقهمند به کشورند، کمک آشکار به طرف غربی است و از آن طرف حتی اعتراضهای آرمانگرایانه و ایدئولوژیک به برخی عقبنشینیهای تاکتیکی، دست برتر ایران و پشتوانه خوبی برای مذاکرات خواهد بود. آیا تیم «خود کیسینجر پندار» وزارت خارجه تصور میکنند که هه چیز را میدانند و کاملاً و دقیقاً بر همه تحلیلها و سناریوها مشرفاند که این گونه خود را از نظرات کارشناسی صاحبان خرد و اندیشه محروم میکنند.
ظریف و دوستانش در این دو سه ماه مسئولیت دچار چند خطای تاکتیکی و سوءتدبیر راهبردی شدهاند، از تکذیبهای مکرر مواضعشان تا ورود به مجادلات سیاسی داخلی و اصطکاک با رسانههای مورد اعتماد نظام همچون کیهان. حق داریم رفتارهای این تیم آماتور را با نگرانی رصد کنیم، ظریف باید درک کند که عمق درگیری ایران و آمریکاییها بسیار بیشتر از آن است که صرفا با بحثهای روبنایی تکنیکال و خندههای سمبلیک بتوان راهحلی برای آن یافت. آمریکا برای حرکت در مسیر توافق با ایران باید افق و نگاه استراتژیک خود مبنی بر براندازی نظام اسلامی را تغییر بدهند و تیم مذاکرهکننده باید از آنها ضمانتهای قطعی بستاند، نه آنکه به دنبال ارائه ضمانت باشد!
در کنار این همه بیتدبیری، بامزهترین بخش اقدامات دولت تدبیر و امید در ماههای اخیر، اعلام همزمان «لزوم نظرسنجی از مردم در ارتباط با مسائل سیاست خارجی و ازجمله رابطه با آمریکا» و «محرمانه بودن مذاکرات هستهای» است. عقلاً و منطقاً این دو اعلام، دارای تناقض ذاتی و پارادوکس درونی هستند. مردم چگونه باید درباره مذاکراتی که حاضر نیستید محتوای آن را با آنها درمیان بگذارید و تبعات آن مذاکرات نظر بدهند؟ طنز عجیبی است؛ مردم درباره مذاکرات پنهان که اخبار متعارض و متناقض از آن بیرون میآید و بهگفته دولت اصلیترین مسئله ما بین ما و آمریکا همین مسئله هستهای است چگونه باید نظر بدهند؟ وقتی وزیر خارجه به اظهارات خود در کمیسیون امنیت ملی مجلس (که به تأکید چند نماینده اصولگرا و مورد وثوق، آن اظهارات از زبان وزیر خارجه بیان شده و فایل صوتی بازخوانی شده نیز نشان میدهد که وزیر خارجه اعتراف به نابجا بودن برخی اقدامات را داشته) پایبند نیست مردم چگونه باید نظر بدهند؟ هنوز روشن نیست که وعده پذیرش پروتکل الحاقی به عنوان گام اول مطرح شده یا گام آخر، خوب! مردم راجع به این موضوع مبهم، چه بگویند؟
غصه دلسوزان آن است که در پایان این قصه، سانتریفیوژها نچرخد در حالی که چرخ هیچ کارخانهای هم نمیچرخد و هیچ نشانهای از تلاش درونزا و متکی بر توان بومی و درونی در جهت بهبود اقتصاد و تولید ملی در سپهر سیاسی دولت مشاهده نمیشود، دولتی که شیردال تقلبی را تحویل میگیرد و به آن افتخار میکند و در سابقه مدیریت هستهای خود به قول علی لاریجانی درّ را با آب نبات تعویض کرده این بار چه خوابی برای مردم دیده است؟ ما عمیقاً نگرانیم.
منبع: هفته نامه 9دی
کلمات کلیدی : مدعیان نظرسنجی، مذاکرات را از مردم پنهان کردند!