چالش اساسی روحانی در تبیین اعتدال / جای خالی عارف و قالیباف در ب - رهپویان
سفارش تبلیغ

چالش اساسی روحانی در تبیین اعتدال / جای خالی عارف و قالیباف در ب

به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، انجمن دانش آموختگان علوم اجتماعی تهران در گزارشی تحلیلی به بررسی وزرای راه یافته به کابینه حجت الاسلام حسن روحانی پرداخته است.چالش اساسی روحانی در تبیین اعتدال / جای خالی عارف و قالیباف در بین مدیران عملگرای کابینه روحانی

در بخشی از این گزارش امده است: "در یک ارزیابی کلی، کابینه ایشان را مدیرانی عملگرا تشکیل می دهند که بدلیل عدم بهره مندی از خصلت گفتمانی، قابلیت برقراری ارتباط با جامعه را ندارند. هر چند مزیت نسبی آقای روحانی در انتخابات یازدهم این بود که ایشان توانست به افکار عمومی چنین القا کند که راه برون رفت از مشکلات کنونی و ضعف های کشور، تمسک به مشی میانه و اعتدال گرایی است و وی در غیاب گفتمان محوری در دولت یازدهم و عدم بهره مندی از کابینه گفتمانی ، بدون شک راه سختی را در تثبیت پایگاه اجتماعی خود در چهار سال آینده خواهد داشت".
 
در ادامه متن کامل این گزارش تقدیم می گردد:

معرفی کابینه یازدهم توسط آقای روحانی اولین آزمون وی برای اجرایی کردن شعار اعتدال بود. بر اساس چینش افراد کابینه، می توان تا حدودی منظور وی را از معنای اعتدال درک کرد. هر چند ایشان تاکنون بطور روشن معنای اعتدال را – از نظر خود- تعریف نکرده است اما بررسی نحوه چینش کابینه و برخی کنایه ها و تعریض های ایشان به مدیریت دولت قبل، بخصوص در عرصه سیاست خارجی ملاک خوبی برای درک صاحب نظران از مقصود اعتدال در نظر روحانی است. از این منظر به تحلیل چینش کابینه دولت یازدهم می پردازیم:

1- وجه مشترک غالب وزرای کابینه یازدهم، همکای با دولت سازندگی (هاشمی) و یا نزدیکی و رفاقت آنان با آقای روحانی است. در واقع ایشان بر خلاف ادعای استفاده از جناح های مختلف تنها به استفاده از طیف های مختلف فکری که دارای قرابت و نزدیکی و سابقه آشنایی و دوستی با خود ایشان را دارند اکتفا کرده است. 

حتی بر خلاف برخی ادعاها که آقای رحمانی فضلی را بعنوان سهم رئیس مجلس در کابینه معرفی می نمایند ایشان نیز دارای سابقه آشنایی طولانی با آقای روحانی است و نزدیکی وی به طیف اصولگرایان لاریجانی تاثیری در این انتخاب نداشته است. آقای پورمحمدی نیز علیرغم آنکه به طیف اصولگرایان تعلق دارد اما متصدی وزارتخانه ای است که حیطه وظایف وی با قوه قضاییه مشترک می باشد و عدم جدی بودن چنین وزارتخانه ای نمی تواند به معنای به بازی گرفتن اصولگرایان در کابینه تفسیر گردد.

2- هر چند بایستی به رئیس جمهور منتخب مردم فرصت بیشتری برای نشان دادن شایستگی خود داد اما در یک ارزیابی کلی، کابینه ایشان را مدیرانی عملگرا تشکیل می دهند که بدلیل عدم بهره مندی از خصلت گفتمانی، قابلیت برقراری ارتباط با جامعه را ندارند. هر چند مزیت نسبی آقای روحانی در انتخابات یازدهم این بود که ایشان توانست به افکار عمومی چنین القا کند که راه برون رفت از مشکلات کنونی و ضعف های کشور، تمسک به مشی میانه و اعتدال گرایی است و البته از طرفی دیگر ضعف پرچمداران گفتمان مقاومت و پیشرفت در اثبات کارآمدی خود، به تمایل افکار عمومی به روحانی کمک ویژه ای نمود اما وی در غیاب گفتمان محوری در دولت یازدهم و عدم بهره مندی از کابینه گفتمانی ، بدون شک راه سختی را در تثبیت پایگاه اجتماعی خود در چهار سال آینده خواهد داشت. چرا که اولاً میزان آرای وی در مرز شکست و پیروزی است و ثانیاً عملگرایی صرفاً وسیله مناسبی برای تثبیت و یا افزایش پایگاه اجتماعی افراد و جریانات در جامعه ایران نیست.

از این منظر ممکن است نیروهای و جریانات سیاسی اجتماعی که در طیف مقابل دولت یازدهم قرار دارند با فعال نمودن ظرفیت های گفتمانی خود در بین بخشی از افکار عمومی متمایل به روحانی، گسست ایجاد نمایند.
ش
3- بهترین راهی که آقای روحانی می توانست در اثبات اعتدال گرایی خود با هدف افزایش پایگاه اجتماعی دولت یازدهم (بیش از 51 درصد) بپیماید و افکار عمومی بیشتری را با خود همراه نموده و رقبای سیاسی، اجتماعی و گفتمانی خود را خلع سلاح نماید، استفاده از چهره های عملگرا و معتدل از هر دو طیف اصلاح طلب و اصولگرا بود که خصلت گفتمانی شان بروز چندانی ندارد و خطری برای روحانی محسوب نمی شود و عمدتاً به عملگرایی و اعتدال شناخته می شوند. 

مهمترین چهره های این طیف ، قالیباف از طیف اصولگرایان و عارف از بین اصلاح طلبان بودند. تصدی این افراد در وزارتخانه های غیر سیاسی (راه و مسکن و رفاه و علوم و ...) به معنای استفاده صرف از خصلت عملگرایی اینان محسوب می شد و خصلت گفتمانی شان علاوه بر آنکه به چشم نمی آمد ،  قابلیت گلایه و رقابت و انتقاد را از اصلاح طلبان و تا حد زیادی از اصولگرایان می گرفت. از بعد اجتماعی نیز این پیام را بطور شفاف و علنی به جامعه منتقل می نمود که دولت یازدهم بطور واقعی مشی اعتدال و استفاده از ظرفیت همه جناحها و نیروهای سیاسی کشور را در پیش گرفته است.

4- در غیاب چنین افرادی در کابینه –از هر دو جناح- طبیعتاً کار آقای روحانی برای تثبیت پایگاه اجتماعی خود قدری با دشواری مواجه است. هر چند نباید فراموش نکنیم آقای روحانی برای انتخابات 4 سال آینده بایستی به فکر افزایش پایگاه اجتماعی خود باشد و بایستی به گونه ای ملموس تر و جدی تر، به چینش افراد معتدل از هر دو جناح در دولت همت گمارد. اتخاذ برخی مواضع دو پهلو و دوگانه از سوی ایشان نظیر دانستن وزن یکسان برای اردوکشی های خیابانی سال 88 و وقایع کهریزک از اولین نشانه های (هر چند ضعیف) بروز چالش وی با نیروهای سیاسی و اجتماعی هر دو طیف اصلاح طلب و اصولگرا می باشد. 

چرا که هر کدام از طیف های سیاسی و اجتماعی کشور یکی از این دو مساله را از دیگری عمیق تر و شدیدتر می دانند. از این رو دست گذاشتن بر حساسیت های دو طیف موجود در کشور و یکی انگاشتن این حساسیت ها، به نیت اجرای مشی اعتدال گرایی، کمی سادگی به نظر می رسد. با این اوصاف اگر چه قرابت آقای روحانی از لحاظ مشی فکری به اصلاح طلبان نزدیک تر است تا اصولگرایان، اما در صورتی که وی نتواند به فرمول راهگشا و جامعی در معرفی و اجرای اعتدال دست یابد، رابطه اش حتی با «اصلاح طلبان معتدل» نیز مانند نسبت احمدی نژاد با اصولگرایان خواهد شد و راه انتقاد و مخالفت هر دو جناح را با خود می گشاید.

آقای روحانی کار سختی در راضی کردن توقعات افکار عمومی برای حل مشکلات دارد ، اما وی دارای روحیه ای پوپولیستی می باشد که از نقاط قوت وی در برقراری ارتباط با افکار عمومی محسوب می شود. البته این روحیه ایشان،  تفاوتهای عمیقی با «پوپولیست صادقانه» آقای احمدی نژاد دارد و بیشتر «پوپولیست تنزل یافته» محسوب می شود.



کلمات کلیدی : چالش اساسی روحانی در تبیین اعتدال / جای خالی عارف و قالیباف در ب
Share |
-----------------------------------------------------------------------------------------------