هوا خواه توام جانا و میدانم که میدانی
هوا خواه توام جانا و میدانم که میدانی
تو از احوال دهر اکنون طلوع فجر می خوانی
ز دست ساقی مهوش شراب عشق نشو ای دل
که در گلشن کنند امروز مه رویان غزلخوانی
کجایی ای بت سیمین بیا و حال ما بنگر
که اکنون از می والفجر مستم مست روحانی
ندیده چشم گردون رهبری چون رهبر ایران
خیمنی روح حق، لطف خدا آن مرد ربانی
هزاران رحمت رحمن به عبد صالح دوران
که بودی در شجاعت چون علی آن شیر یزدانی
شکسته جمله بت ها، زین سبب شد بت شکن نامش
چو ابراهیم دوران آن خلیل الله را ثانی
سلیمان حشمت و یوسف جمال و مصطفی خصلت
که زیبد بر کمال و شوکتش ملک سلیمانی
چو عیسی از دمش بنمود زنده امت اسلام
چو موسی صیحه زد بر آن عدوی کافر جانی
بسان نوح پیغمبر بود آن مرشد و رهبر
که کشتی را به ساحل برد ز آن امواج طوفانی
گشوده چتر رحمت بر سر این ملت مظلوم
خدواند کریم و مهربان و حی سبحانی
خداوندا تو ما را رهرو راه و طریقش کن
به حق سید بطحا محمد فخر انسانی
نگهدار از بلاها رهبر محبوب ایران را
که در اقصای عالم گسترد احکام قرآنی
سرودم این سرود شاد در ایام فرخنده
به امید عطا و بخشش و الطاف یزدانی
«رضی» را کن شفاعت ای فدایت جمله یارانت
به حق مادرت زهرای اطهر مریم ثانی
سراینده: سید حسین بنی رضی مطلق
دهه فجر هزار و سیصد و شصت و هشت
کلمات کلیدی :