مولفه های اصلی گفتمان و تبیین اندیشه ولایت_ قسمت پنجم
5- روح خودباوری و خوداتکایی
باور داشته باشیم که می توانیم. باور داشته باشیم، اعتماد به نفس داشته باشیم. شما نگاه کنید به صنعت دفاعی، واقعا حادثه ای مثال زدنی می باشد، در یک دهه یعنی دهه 80 در صنعت دفاعی ایران معجزه شده است. چیزهایی که اصلا نبوده و علم اولیه آن هم بعضا نبوده در یک دهه ساخته شده است. زیر سطحی، ماهواره، ماهواره بر، بی سیم، انواع رادار، پیچیده ترین رادار هایی که فقط دو سه تا کشور در جهان فقط دارند، در همین ده سال ساخته شد. انواع موشک های ضد هوایی، ضد کشتی، زمین به زمین، اژدر و.... چطور این اتفاق افتاد؟ اول که آمدند در منطقه، نقشه جدید شان را اجرا کنند و به افغانستان حمله کنند دو اتفاق افتاد:
1- ایران را شدید تهدید کردند و همه احساس کردند همین امروز و فردا به ما حمله می کنند
2- تحریم، سلاح به ما نمی دادند و بعد به ما قطعات نمی دادند.
در همین مرحله از سال 80 آمدند مواد اولیه را هم تحریم کردند. یعنی گفتند آلومینیوم مثلا 20، 24 و یا فولاد فلان نوع و اینهایی که در تسلیحات نظامی کاربرد دارد را ممنوع کردند. سه کشور تولید می کردند در دنیا و ممنوع است و به ایران به هیچ وجه نمی دهیم، فلان فلز با خلوص فلان، فلان مواد شیمیایی و فلان چیز که کاربرد تسلیحاتی دارد همه رو ممنوع کردند و همین دو تا باعث شد که از تهدید و تحریم یک جهش درست شد، جهشی که فقط معجزه است، یعنی کسی بگذارد جلوی خودش لیست اتفاقاتی که در این 10 سال افتاده، شگفت زده می شود که چطور این همه اتفاقات افتاده؟ خودرو ساخته شده، بی سیم ساخته شده، اصلا ما بی سیم نداشتیم...
همه واردات بوده، خودروی تاکتیکی ساخته شده، موشک ساخته شده، کشتی و ناو جنگی ساخته شده، ناوچه جنگی ساخته شده، زیر دریایی ساخته شده، اژدر ساخته شده و همه چیز، بی سیم روی آب، بی سیم زیر آب، بی سیم توی هواپیما، رادار زمینی و ... هیچ کدام از این ها نبوده تا قبل از سال 80، تهدید و تحریم. چون انسان یک انرژی هایی را دارد که در شرایط ویژه اگر بخواهد می تواند از آن استفاده کند. انسانی که گرگ به او حمله می کند با سرعتی دو برابر سرعت قهرمان دوی جهان می دود، چون تهدید می شود و می خواهد جانش را حفظ کند. منتها زمانی که اعتماد به نفس داشته باشد، کُپ نکند، وحشت زده نشود، نگوید من تسلیم و آقا گرگه بیا من رو بخور، اگه این جوری نباشه و اعتماد به نفس داشته باشد، باور کنید که قهرمان دوی جهان که 100 متر را در 10 ثانیه می دود، به یک پیرمردی که همین الان بگویید بدود، می گوید من اصلا چه جوری بدوم؟ اگر گرگ او را دنبال کند او این 100 متر را در 8 ثانیه می دود، رکورد قهرمان دوی جهان را هم می شکند. مساله، جان فرد است ولی اعتماد دارد و می گوید من می توانم خودم را نجات بدهم، تسلیم نمی شود. این اعتماد به نفس، ظرفیت های ناشناخته را که در وجود ما هست بکار می اندازد و انسان در شرایط فوق العاده، کارهای عجیبی از او سر می زند.
همین الان اگر به شما بگویند از این بالا بپر پایین، اصلا ممکن نیست. ولی اگر اینجا آتش زبانه بکشد و محاصره شده باشید و هیچ راهی نداشته باشید برای حیات از این بالا می پرید پایین و پای شما هم شاید پیچ بخورد ولی مشکلی نیست، یعنی در شرایط فوق العاده ظرفیت های ناشناخته اش شکوفا می شود. ما باید اعتماد به نفس داشته باشیم. این را باید بازگو کنیم و به جای اینکه منفعل بشویم، حرکت کنیم و از انرژی خود استفاده کنیم و ظرفیت های ناشناخته را بکار بگیریم و اعتماد به نفس داشته باشیم. این یک اصل است، روح خود باوری، خود اتکایی و بدانیم که می توانیم.
بعضی از این مدل رادارهایی که ما ساختیم ما فهمیدیم که یکی از این کشورها دارد و ما را فرستادند آنجا و جلساتی داشتیم که شما این را به ما بدهید، اصلا انکار کردند و می خندیدند که همچنین چیزی که شما می گویید امکان ندارد و محال است و تکنولوژی را انکار می کردند. ولی بچه های خودمان این را ساختند و عملیاتی است و تولید انبوه شده است، نه اینکه یک مدل آزمایشگاهی ساخته باشیم بلکه الان تولید انبوه در دست یگان ها است. یک ابرقدرتی، منکر این تکنولوژی است که ممکن نیست و اصلا می گوید حرفش را هم نزنید و همچنین پدیده ای را نمی شود به وجود آورد؛ و در حالی که بچه ها الان تولید کرده اند. می توانیم، واقعا می توانیم که این کارها را انجام دهیم، در صورتی که خود را باور کنیم، این مساله مهمی است.
?رJ???H????عنی یک شغلی داری و 2 ساعت وقت کافی است که بروید به آن قارچ ها سری بزنید و برداشت کنید و رطوبطش را حفظ کنید 6 میلیون تومان سود محاسبه شده است. خب ما چه می خواهیم؟ اینها ظرفیت هاست ظرفیت های بی نهایت در کشور ما موجود و در دسترس است برای کار کردن، برای اشتغال، برای تولید. خب اینها یکی از ارکان اقتصاد مقاومتی می باشد که باید حواسمان جمع باشد. یکی از آقایان گفتند گرفتار بوده و بیکار بوده. بعد دیدیم سرحال و خوشحال است. گفتیم چی شده؟ گفت پاگرد پشت بام خانه را قفس و فنس کشیدم و مرغ های تزئینی پرورش می دهم و الان زندگی من می گردد. یک پاگرد پشت بام بلااستفاده. این را می گویند شناخت ظرفیت ها و بکارگیری آن ظرفیت ها.
حالا وارد کارهای بزرگ تر هم بشویم هست. این ها کارهای کوچک فردی است. شما ببینید در کشورهای ما چقدر بنر در سال استفاده می کنیم؟ میلیون ها متر و شاید ده ها میلیون متر مصرف می کنیم برای تبلیغات، الان همه وارد می شوند. چرا؟ مواد اولیه این برای پتروشیمی خودمان است می گیرند میبرند آنجا یا نفت خام از ما می گیرند یا پتروشیمی ما را بنر می کنند 50 برابر قیمت به خودمان می فروشند. یک بشکه نفت 100 دلاری که به آن ها می فروشی؛ تبدیل می کنند به بنر، 1500 دلار می شود همان یک بشکه نفت و به ما می فروشند. چرا؟ 10 نفر آدم عاقل جمع بشوند یک صنعت پایین دستی در کنار یکی از پتروشیمی ها بزنند و این کار را خودشان انجام دهند. این ها ظرفیت هایی است که در کشور ما هست، یعنی یک بازار مصرف بزرگ، یک بازار مصرف به این عظمت در دست شما هست، چرا نمی روید و سرمایه گذاری نمی کنید؟ این ها ظرفیت های بلااستفاده که اگر من بخواهم تا صبح برای شما مثال می زنم. شما خودتان باید مثال ها را در بیاورید برای بچه ها در حلقه های صالحین بازگو کنید و با این مثال ها مردم را به حرکت در بیاورید و راه بیفتید.
?ات||???8???ار نفری و صد هزار نفری در پایتخت می کنند که مثلا گندم که ما داریم را چرا وارد می کنی؟ برنج را که ما داریم را چرا وارد می کنی؟ اعتراض می کنند.
ما خیلی راحتیم با واردات. خیلی راحت. فرهنگمان جوری القاء شده که هر چی از خارج اومد خوبه و هر چی در داخل است بد است. حجاج ما می روند در حالیکه چقدر حضرت آقا نصیحت کردند که نروید و از همین جا سوغاتی بخرید. آیا همه گوش می کنند؟ وقت طلایی که باید رفت مسجد الحرام و مسجد النبی زیارت کرد که یک دقیقه آن اصلا قابل ارزشگذاری نیست که بگوییم چقدر می ارزد را به بازار می رود و چندین ساعت در بازار چانه می زند که یک مشت آشغالی که می آورد اینجا و یا اقلامی که می آورد اینجا، تسبیحی که تا میگی سبحان اله بندش پاره می شود و دوام آن به یک روز نمی رسه.
اینها را باید تبیین کرد و مثال هایش را آورد که چرا ما باید کالای خارجی وارد کنیم؟ چرا؟ گل های تزئینی و گل پلاستیکی برای چی باید از خارج بیاید؟ میمیریم... مشکلی پیش می آید... خب نخرید. بگویید ما این را داخلی اش را می خواهیم. من شاید به شما گفته باشم با تاجری جلسه گذاشته بودم درباره قاچاق کالا، یک تاجری در جلسه بود که می گفت: من به فرانسه رفته بودم و در ایران قاب تولید می کرد و دیدم مثل همون قاب رو داره و عین همون را تولید می کند اما قیمتش 5 برابر قیمت من هست. گفتم من 2 برابر ارزانتر از این به شما می دهم، می خرید؟ گفت برای کجا هستید؟ گفتم برای ایران. گفت: این جنس را من می خرم چون کارگر فرانسوی مشغول کار می شود که اگر از تو بخرم کارگر ایرانی مشغول کار می شود. من که وظیفه ام این نیست که کارگر ایرانی مشغول کار شود. یعنی مغازه دار که باید وقتی به نفعش هست از تو با قیمت خیلی ارزان تر بخرد اما می گوید اشتغال جوان مملکتم مهم است. بالاخره این ها برایش تفهیم شده است.
ما نباید بی خیال باشیم و بازارمان را به راحتی در اختیار هر کسی قرار بدهیم. یک جمله ای من عرض کردم اما بعد یک سری ها اعتراض کردند و آن اینکه "بازار ناموس اقتصاد کشور است" یعنی کسی که بخواهد از اقتصادش با غیرت و تعصب دفاع کند، بازارش را به هر کسی نمی دهد، دست نامحرم نمی دهد، بازار را نباید به هر کسی داد، بایستی مواظب بازار باشیم. هر چیزی به بازار ما می آید تا پولهایمان را ببرند و جوانهایمان را بیکار بکنند. این مساله، مساله بسیار مهمی است.
ما بدون این که کوچکترین آخی بگوییم و اصلا حس بکنیم که کوچکترین اتفاقی افتاده است، 15 میلیارد دلار از 64 میلیارد دلار واردات کالایی که در کشورمان است را می توانیم کم کنیم. من از روی فهرست می توانم به شما بگویم چه چیزهایی را اصلا نیاوریم تا هیچ اتفاقی هم در مملکت نیافتد و آب از آب تکان نخورد و هیچ کمبودی هم احساس نشود.15 میلیارد دلار، می دانید یعنی چند تا شغل؟ این یعنی 3 میلیون شغل، یعنی همه بیکارهای ایران بروند سر کار و به هیچ جایی بر نخورد و چیزی نیست که اگر نباشد کمبودی احساس گردد و یا چیزی متوقف شود و یا مرغ تولید نشود و یا ماشین تولید نشود. نه، هیچ اتفاقی نمی افتد و همان مثالی که برای شما زدم. ماشین، عروسک، اسباب بازی، گل مصنوعی، بادبادک. میوه، شکلات، چوب بستنی.
40میلیون یورو چوب بستنی وارد شده به این کشور در سال گذشته. 40 میلیون یورو، یعنی 100 میلیارد تومان چوب بستنی وارد شده است واقعا لازم است؟! خوب می رفتید چوب پلاستیکی می زدید. میمردید؟! این ها واقعیت داره و می شود 15 میلیارد دلار چیزی که می شود وارد نکرد، همه ما داریم فقط وارد می کنیم و مصرف می کنیم از کجا؟! از آلمانی که دشمن ماست، توهین به پیغمبر ما می کند. آخر غیرت هم خوب چیزی است. ما اگر وقتی می رویم خرید از مغازه سر کوچه که خیلی هم نزدیک تر است به ما و ارزان تر هم می دهد، یک فحش ناموسی بدهد دیگر نمی رویم آنجا و از او خرید نمی کنیم. بلکه دو تا کوچه بالاتر می رویم.
چطور ما راضی می شویم کسی که توهین می کند به پیغمبرمان، برویم چوب بستنی از اونها 40 میلیون یورو بیاوریم؟! چطور غیرت ما اجازه می دهد؟! خب نباید این کار را بکنیم. مشخص است که پررو می شود، باز هم توهین می کند، میگویند اینها که حالیشون نیست، می گن پول باید به من برسه که می رسه و بعد ما افتخار هم می کنیم و می گوییم علی رغم تحریم ها، مبادلات تجاری ایران و آلمان افزایش یافت.فکر کردی کار خوبی شده که افزایش یافته است؟! خب اینها را باید مردم بدانند و موضع بگیرند. واقعا همه بیاییم آنها را تحریم کنیم و آن بستنی فروش که می رود چوب از آنجا می آورد باید اعلام کنیم بستنی او را تحریم کنیم و نخوریم و هر وقت رفت چوب ایرانی زد ما بستنی می خوریم. دنیا چه ارزشی دارد که بستنی که در آن هیچی نیست و ارزشی ندارد ما بخواهیم خفت و خواری را تحمل کنیم و از کشوری که با ما دشمنی می کند، ما را تحریم می کند، تهمت می زند، سفارت خانه تعطیل می کند، جاسوسی می کند، خرابکاری می کند، فتنه 88 راه می اندازد، توهین به پیغمبرمان می کند و همه کار می کند؛ آن وقت ما برویم از آن جنس وارد کنیم و کارخانه هایش را به گردش درآوریم خصوصا در این شرایط. باور کنید که دو تا حرکت بشود آنها می مانند. شما الان فکر می کنید کانادا که سفارتش را بست چقدر وارداتش به ایران کم شد؟ هیچی. فرانسه که توهین کرد چی؟ هیچی. کدام شرکت تعطیل شد؟ این شرکت ها که لوازم خانگی فرانسوی بودند یک دونه آنها تعطیل شدند و بگن که ما دیگر از فرانسه وارد نمی کنیم؟ بسیج اصناف نمی تواند این کار را انجام دهد؟ بگوییم شما که فلان مارک فرانسوی داری، آنها توهین به پیغمبرت کردند، بگو من دیگر جنس فرانسوی وارد نمی کنم. باور کنید دو تا از این کار ها بشود دیگر توهین نمی کنند و غلط می کنند. اینها می بینند که میدان باز است و هیچ کاری ما نمی کنیم در نتیجه رویشان زیاد می شود چرا که در قبال تحریم آن ها، ما تحریم نمی کنیم و کیف می کنیم که مبادلاتمان با آن ها افزایش یافته، بی خود افزایش یافته. اینها چیزهایی است که باید گفت و حس داد به جامعه که بیایند موضع بگیرند مقابل کالا های خارجی، برود در مغازه و بگوید من کالای ایرانی می خواهم و اگر جنس خارجی بهتر بود باز هم بگوید من جنس ایرانی می خواهم. اصناف ما بدانند در توزیع کالای ایرانی را ببرند بالا و به مشتری توصیه کنند و بگویند آقا این را بخرید. بسیج اصناف چه باید بکند؟ همین کار را باید بکند.
کلمات کلیدی :