جنگ نرم در سیمای خرافات
یکی از شیوههای جنگ نرم برای غرق کردن انسان و جامعه در مرداب اندیشههای باطل و نفی اصالت فرهنگی جامعه، خرافات است که میتواند تأثیرات منفی و نابهنجاری چون عقبماندگی به همراه داشته باشد.
جنگ نرم و عملیات روانی به نقل از گرداب -در جنگ نرم قرار است روی انتخاب ها، فرایند تصمیمگیری و الگوهای رفتاری فرد تأثیر گذاشته شود و در نهایت هویت فرهنگی سلب شود و البته این مسئله یک آغاز و مقدمه برای فروپاشی سیاسی و امنیتی به صورت غیرمستقیم و به تدریج محسوب می شود.
یکی از مصادیق و شیوههای جنگ نرم برای غرق کردن انسان و جامعه در مرداب پندارها و اندیشه های باطل و جاهلی و البته آغازی برای نفی اصالت فرهنگی جامعه، خرافات است که می تواند تأثیرات منفی و نابهنجاری چون عقبماندگی از جهات مختلف، رکود، بیهویتی، انحرافات اخلاقی و عقیدتی، شرک، غفلت و… را به همراه داشته باشد.
از آنجا که جنگ نرم افکار عمومی و آرمانها و باورهای عمومی را نشانه رفته است و یکی از لوازمات اصلی در تأثیرگذاری بر افکار عمومی، رسانههای جمعی است، بنابراین موضوع خرافات و باورهای نادرست در همنشینی با رسانه های جمعی از اهمیت خاصی برخوردار می شود.
خرافات چیست؟ در یک تعریف لغوی، خرافات به سخنان بیهوده، پریشان و نامربوط و هر نوع عقیده نامعقول و بیاساس گفته می شود.
از بعد هستیشناسی، خرافات یعنی محصور شدن در حصارهای پوچگرایی و مادیت. محدود شدن هستی تنها در عالم ماده و زمینی و به دست موجود انسانی. در واقع در جهان خرافات، از سرچشمه خداپرستی و نور و قدرت الهی دور می شویم و باورها و اندیشه های خرافی و باطل و بیاساس و زمینی را جانشین معارف و احکام و هنجارهای الهی میسازیم و به این شکل، به تدریج پایه ها و نمادهای هویت و فرهنگ دینی و قدرت حسابگری و عالم بودن خداوند را نیز زیر سوال می بریم. گویا فراموش کرده ایم این ماییم که در قرآن کلیدهای غیب را تنها نزد خداوند می دانیم و بیان می داریم که هیچ برگی از درخت نمی افتد مگر اینکه خداوند از آن آگاه است.
از لحاظ انسانشناسی نیز انسان خرافی، با واقعیت و حقیقت متعالی بیگانه است. بسیار سطحی و ساده و بدون دلیل، منطق، علت و معلول می اندیشد و از روی غفلت، سرنوشت خود را به دست مخلوق ناتوان زمینی و توهماتی می سپارد که خود مخلوق موجودی برتر و قدرتمند است و در نتیجه، روحیه امید، پویایی ، تحرک، خلاقیت و تلاش نیز از او سلب می شود و به این شتل ناخواسته به یکی از اهداف اصلی جنگ نرم، یعنی روحیهزدایی و از بین بردن عزم و اراده نزدیک می شود.
علت اصلی رواج خرافات و باورهای باطل، جهل و نادانی و کمبود اطلاعات است. البته سودجویی و منفعتطلبی و تقلیدهای کورکورانه نیز می تواند به عاملی جهت ترویج خرافات تبدیل شود اما باز هم ریشه اصلی همه این موارد، به عدم آگاهی و ناآشنایی با عقاید اصیل اسلامی و دینی برمی گردد.
مصادیق خرافات
1. با توجه به آنچه در چیستی خرافه توضیح داده شد، یکی از مصادیق اصلی و قابل توجه خرافه می تواند شرک باشد که باعث می شود گوهر گرانبهای توحید از انسان ها ربوده شود. شرک باعث عدم توجه و عقیده به معاد می شود و وجود بتها در اداره عالم موثر و نافع در زندگی قلمداد می شوند. عبادت بتها نیز به منظور جلب نفع و دفع ضرر دنیوی انجام می شود، یعنی همان هستیشناسی خرافات.
اما در جاهلیت مدرن امروز، خرافه شرک و بت پرستی، تحت عناوین عرفان های کاذب و معنویات نوپدید به منصه ظهور می رسد.
2. فال گیری، بخت و طالع بینی، رمالی، نحس خواندن بعضی روزها یا ستاره ها، عطسه کردن و… که ترجمان تطیر در اصطلاح قرآن است، یعنی فال بد زدن در مقابل تفال (فال نیک) که غالبا موجب امیدواری و پویش و حرکت می شود. فال بد همانطور که پیامبر اکرم میفرمایند نوعی شرک به خداوند محسوب می شود، چرا که آن را موثر در سرنوشت آدمی می دانند.
3. تحقیر و پست شمردن زنان و دختران یکی دیگر از نمونه های ملموس و غیرقابل انکار خرافات است. در گذشته و عصر جاهلی این مسئله با زنده به گور کردن دختران، بی توجهی و خوار و ذلیل شمردن آنان و… قابل مشاهده و دریافت است که نشانه ها و وصف آن در تاریخ، اندک و قابل چشمپوشی نیست اما شکل امروزی تحقیر زنان و دختران، برخورد و رفتار با آنان به شکل یک کالا و نه یک انسان است. امروز هویت زنانه از آن رو اهمیت پیدا می کند که تنها می تواند یک وسیله و ابزار دمدستی برای استفاده ظاهری از جاذبههای زن باشد.
یکی از راهکارهای اصلی برای از بین بردن خرافات جاهلی، ارسال فرستادگانی از سوی خداوند بوده است. خداوند پیامبران را مبعوث کرده و به آنها مأموریت داده است تا در مقابل خرافات و مروجان آن بایستند و مردم را نسبت به باورهای غلطی که مبنای عقلی و علمی و دینی نداشته، هوشیار و آگاه سازند و جامعه را به علل و عوامل اصلی حوادث و با معارف الهی آشنا سازند. «ما در هر امتی رسولی برانگیختیم که خدای یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید.»
با عنایت به این مسئله اکنون نیز رسالت رسانه ها باید در امتداد رسالت انبیا و اولیای الهی شکل بگیرد. “لاسول”، یکی از برجسته ترین محققان رسانه سه کارکرد برای رسانه ها ذکر می کند که عملکرد صحیح آنها خواهد توانست به عنوان یک ابزار موثر در مقابل جنگ نرم باشد: 1? نظارت بر محیط 2? همبستگی 3? انتقال فرهنگ
در نظارت بر محیط، رسانه وظیفه نظارت، مراقبت و رساندن اخبار را بر عهده دارد؛ در انتقال فرهنگ، در حکم انتقالدهنده فرهنگ برای انتقال ارزش ها و هنجارها از یک نسل به نسل دیگر قلمداد می شود و در مرحله همبستگی به انتخاب و تفسیر اطلاعات دست می زند و باعث کنترل افکار عمومی شده و به ثبات اجتماعی کمک می کند.
اما نکته مهم اینجاست که کارکردهای ذکر شده شامل کژکارکرد هم هستند. نتایجی که مطلوب جامعه و اعضای آن نیست و در نهایت علاوه بر اینکه نخواهد توانست به مبارزه و مقابله با باورهای باطلی بپردازد، بلکه به آن دامن نیز خواهد زد که در ادامه، آنها را در بستر رسانه های صوتی و تصویری مورد بررسی و تشریح قرار خواهیم داد.
اگر از بحث سانسور و ارائه اخبار و اطلاعات بر اساس ایدئولوژی سازمان رسانه ای چشم بپوشیم، شاید بتوان در یک نگاه کلی، اطلاع رسانی و شیوه آگاهی بخشی رسانه ها را پذیرفت اما آنچه در اینجا مهم تلقی می شود، بی اثر شدن نظام امنیت اطلاعات به علت وجود منطق موزاییکی در رسانه است.
“جان کندری” و “نیل پستمن” بر این باورند که آنچه رسانه ارائه می کند غالبا منقطع، مشخص و مجزا است، چون از ساعت فرمان می گیرد و وقت و زمان را بر حسب ثانیه و دقیقه می فروشد و معمولا فکر و احساسی که از برنامه قبل حاصل شده به برنامه آینده منتقل نمی شود و به علت این عدم پیوستگی و انفکاک، انتظار هیچ گونه چارچوب فکری و عملی را از آن نمی توان داشت.
همچنین عدم وجود یک نگرش و تصویر منسجم و مشترک باعث نادیده گرفتن تناقضات می شود و نتیجه این می شود که هر چیزی را می توان به مخاطب خوراند و نگران فکر در هم ریخته او نبود!
به عنوان مثال، در اخبار از دستگیری رمالات صحبت می شود و کارشناسان رسانه ای پیرامون بیپایه و اساس و بیمبنا بودن مسئله خرافات صحبت می کنند، ولی در مدتی زمانی بعد به آسانی این سخنان نقض می شود و سریالی با عنوان “خانه شماره 13″ ساخته می شود و به صورت ضمنی به یک نحوست خرافی پرداخته می شود.
یا حتی روز سیزدهم فروردین در اخبار و گزارش ها آنقدر تکرار می شود که این تصور برای مخاطب به وجود می آید که حتما عدد سیزده نحس است که رسانه به این اندازه آن را تکرار می کند و باید این روز را در خانه نباشد و یا فیلمی ساخته می شود که افراد به یک وسیله و یا یک مکان متوسل می شوند تا مثلا دروغگویی یک نفر روشن شود و دروغگو رسوا شود و یا حتی فیلم هایی ساخته می شود که قهرمان اصلی فیلم، خانمی فالگیر است و از این راه مسائلی چون چگونگی وصال، جدایی و… را مطرح می کند و جالب اینجاست که این کار به منبع درآمد خوبی برای فرد تبدیل می شود و همچنین است بزرگنمایی و برجسته ساختن و گرامیداشت شب یلدا حتما با خوردن هندوانه و آجیل و میوه و شیرینی و فال حافظ، خرید شب عید و پریدن از روی آتش به عنوان نمونه سالم و بیخطر بزرگداشت چهارشنبه سوری!
و البته مهمتر و قابل تأملتر زمانی است که افکار زمان جاهلیت مورد نکوهش قرار داده می شود و گذشتگان به علت زنده به گور کردن دختران و تحقیر زنان در برنامه های معارفی و دینی و تاریخی به نقد کشیده و مذمت می شوند اما غافل از اینکه خواسته یا ناخواسته همین موضوع در زمان حال تکرار می شود؛ با تبدیل کردن زن به یک ابزار و کالای جنسی با جلوه های بصری و حتی صوتی در فیلم ها و پیام های بازرگانی یا به صورت مجری و گوینده در رادیو و تلویزیون که تمام ابعاد و توانمندی هایش در جلوه های زنانه اش هضم شده و حضورش تنها برای این است تا بار دراماتیک برنامه بالا رود و وسیله ای برای جذب مخاطب شود!
البته پیرامون توضیحات مطرح شده ذکر چند نکته لازم است:
1. همیشه لازم نیست که طرح مسئله خرافات در مصادیق مختلف آن به صورت خواسته و برجسته به شکل پررنگ مطرح شود، بلکه بازنمایی خرافات می تواند شکل ناخواسته نیز داشته باشد و این مسئله هنگامی اتفاق می افتد که باورهای باطل تنها مطرح می شود و بدون تحلیل و بررسی و با سکوت از کنار آن گذشته می شود. در نتیجه، موضوع ناخواسته به نفع دفاع از اندیشه های جاهلی و باطل خاتمه پیدا می کند.
2. در برخی مسائل مطرح شده، آنچه اهمیت پیدا می کند، مسئله جهتگیری در طرح موضوعات است مانند: شب یلدا، عید نوروز، خرید شب عید و…
در این گونه موارد بهتر است به جای تمرکز و توجه به جنبه های صرفا مادی و باستانی، جهتگیری های دینی صورت بگیرد و به این شکل، افکار عمومی مدیریت شود. رسانه باید اهتمام خود را بر روی این موضوع قرار دهد و کارکرد همبستگی خود را به این شکل هدایت کند که جهتگیری های توده مردم برای واکنش نسبت به حوادث بر اساس آموزه های دینی و مبانی اسلامی شکل بگیرد، مثلا طرح بحث صله رحم، احترام به والدین و نیکی کردن در شب یلدا، طرح روایات موجود در باب عید نوروز، آداب و مناسک مربوط به این عید و… .
اما راه حل چیست؟ وظیفه رسانه برای رسیدن به این اهداف و مبارزه با خرافات چیست، به طوری که با موضعگیری مخاطب و پس زده شدن پیام ها از سوی او روبه رو نشود؟
همانطور که گفته شد، یکی از کارکردهای رسانه، همبستگی است، یعنی گزینش و تفسیر اطلاعات که باعث ایجاد ثبات اجتماعی و تقویت عادات و ارزش های اجتماعی و افشای انحرافات می شود. حال این کارکرد زمانی به کژکارکرد تبدیل می شود و نمی تواند وظایف اصلی خود را انجام دهد که “نقد” به حداقل برسد. بنابراین راه حل رسانه نیز افزایش نقد و بیان علت و ریشه اصلی وقوع حوادث است و فرارفتن از علل مادی و زمینی و رسیدن به علت آسمانی برای وقوع یک رویداد به صورت منطقی، عینی و ملموس? همان طور که خداوند نیز در چندین مورد در قرآن کریم انسان ها را به تعقل و اندیشه در امور توجه داده است.
سال ها است که بر طبل تشکیل رسانه دینی کوبیده می شود و به لحاظ فنی شبکه های مختلف رادیویی و تلویزیونی برای مبارزه در یک جنگ نرم رسانه ای تأسیس می شود اما متأسفانه محتواها و پیام هایی عرضه می شود که نتیجه آن جدایی و حتی تضاد با باورهای دینی و بعضا ایرانی است.
فراموش نکنیم برای تشکیل رسانه دینی، باید مبانی و اجزا بر اساس هدف اصلی شکل بگیرد و به آنها جهت داده شود تا بتوان به آرمان بزرگتر دست پیدا کرد و البته در طی این مسیر باید محکم و استوار و دقیق گام برداشت. برای انجام این کار باید با سیاستگذاری های هماهنگ و همه جانبه روبه رو شد تا بتوان از معضل منطق موزاییکی و تضاد میان پیام ها در قالب های مختلف جلوگیری کرد. در ضمن، به این نکته دقت شود که رسانه برای دستیابی به هدف همواره علاوه بر وظایف اثباتی و بایدها، وظایف سلبی و نبایدهایی هم بر عهده دارد، یعنی دوری از دروغ، تحریف حقایق، دوری از پخش منکرات، خرافات و… . همانطور که قرآن نیز این مسئله را هشدار داده و فرموده است: «باید از میان شما جمعی دعوت به نیکی و امر به معروف و نهی از منکر کنند و آنها همان رستگارانند.»کلمات کلیدی :