زندگی در محاصره دوربینهای افبیآی

به نوشته این روزنامه شمار برخوردهای پلیسی و امنیتی با شهروندان مسلمان در ایالتهای مختلف امریکا بویژه نیوجرسی، نیویورک، تگزاس و کالیفرنیا در روزهای آغازین سال جدید میلادی روبه فزونی گذاشته است.
در این گزارش تأکید شده است که انجمنها و تشکلهای پرنفوذ مسلمانان امریکا که حضوری گسترده در انتخابات ریاست جمهوری امریکا داشتند امیدوار بودند که با پایان دوره بوش، رویکردهای کنترلی نسبت به شهروندان مسلمان تغییر کند اما اکنون حجم تعرضات نیروهای امنیتی و تعقیبهای اف بی آی در محلههای مسلمان نشین در سال 2010 به مراتب بیشتر از گذشته شده است. طی این ماه گذشته بیشترین تعرض به اماکن و مساجد مسلمانان صورت گرفت. البته این وضعیت در دیگر کشورهای غربی نیز دیده میشود کما این که در انگلیس بیش ازهر کشور اروپایی دانشجویان و جوانان کشورهای خاورمیانهای در دانشگاهها تحت تعقیب بودهاند.
در همه این حوادث یک اشتراک عجیب وجود دارد و آن این که به صورت سؤال انگیز اف بیآی درگیر زندگی مسلمانان شده است، گویی این سازمان در این برهه مأموریتی جز تعقیب یا کنترل پیروان این دین ندارد. این سازمان فهرستی عجیب از اتهام به خشونت تا ماجراجویی را به مسلمانان روی میز خود دارد.
گزارش ساینس مانیتور حاکی از آن است که بعد از چند حادثه شبه تروریستی در خطوط هوایی امریکا و ماجرای تیراندازی در پایگاه هوایی تگزاس، فضای روزهای 11 سپتامبر در ایالات متحده بازسازی شده و برخی مراکز امنیتی و تبلیغاتی به صورت بی پروا علیه اسلام و عقاید این شریعت موضع میگیرند.
برای مواجهه با این وضعیت رهبران تشکلهای اسلامی ناگزیر شدند در نامهای مبسوط به رئیسجمهوری امریکا نسبت به «ظهور موج تازه اسلام هراسی» در فضای رسانهای و سیاسی این کشور هشدار دهند. شورای روابط اسلامی امریکا (بزرگترین مجمع مسلمانان امریکا) در نامه خویش، باراک اوباما را مورد سؤال قرار داد که وعدههای او برای اصلاح رویکردهای اسلام ستیزانه جامه عمل نپوشیده است. همزمان با این، شبکه الجزیره نامه دیگری از امامان مساجد و رهبران سازمانهای اسلامی امریکا منتشر کرد که در آن خانوادههای مسلمان از خشونتهای احتمالی علیه خود و فرزندانشان ابرازنگرانی کردهاند.
? گریز از شناخت یک جامعه
نخبگان اسلامی که طرف گفت وگوی گزارشگران قرار گرفتهاند در آسیب شناسی وضع ناگواری که اکنون شکل گرفته، عاملی به نام «شناخت نادرست و نارسا» را تعیین کننده میدانند. در فقدان یک تعریف روشن و معتبر از تروریسم هر حرکت افراطی بلافاصله به مسلمانان نسبت داده میشود و با وقوع هر سوءقصد بویژه در امور هواپیمایی امریکا، افسران اف بی آی به مراکز مسلمان نشین گسیل میشوند.
محققان امریکایی اقرار دارند که نهادهای تصمیمگیر امریکا هنوز هیچ برآورد دقیقی از چندین میلیون مسلمان و بافت متنوع فکری و جمعیتی آنها ندارند.
درآخرین روزهای سال 2009 تحلیلگر یواسایتودی در مقاله انتقادی خطاب به دولت امریکا نوشت: جامعه مسلمانان امریکا، جامعه بستهای نیست که قابل شناخت نباشد بلکه در 10 سال اخیر حرکت جدی برای تجزیه و تحلیل عقاید، نیازها و مطالبات مسلمانان صورت نگرفته است. این کارشناس تصریح میکند که چندین میلیون مسلمان مقیم امریکا اکنون توسط تشکلهای گوناگون سازماندهی شدهاند که دولتمردان امریکا هیچ گاه زحمت ارتباطگیری و مشاوره گرفتن از این تشکلها را به خود ندادند. مسلمانان امریکا که رقم آنها بیش از 10میلیون برآورد میشود شامل تمام مذاهب اسلامی از جمله حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و جعفری اثنی عشری هستند اما فرقههای مختلف مانند اسماعیلیه، احمدیه و... نیز تشکیلات ویژه خود را دارند. از جمله وجه تمایز مسلمانان با اقلیتهای دیگر در امریکا این است که ملیتهای مختلف را در بردارد. از اوایل قرن بیستم که موج مهاجرت مسلمانان به صورت گسترده به این کشور شروع شد و مسلمانان مهاجر آلبانی اولین مسجدشان را در سال 1915 در ایالت مین برپا کردند دائم بر این تنوع افزوده شده است. این تنوع را اکنون در نهادهای مدنی گوناگونی که به نمایندگی از قشرهای مسلمانان ایجاد شده میتوان دید. به طور مثال پس از تأسیس جامعه اسلامی امریکای شمالی که مرکب از طیفی از دانشآموختگان بود نهاد دیگری با نام شورای روابط امریکایی ـ اسلامی (CAIR) در سال 1994 تشکیل شد که هدف خود را آگاهیدهی درباره مسلمانان امریکا و دنیای اسلام، حفظ حقوق شهروندان مسلمان و مقابله با تبعیضات دینی و نژادی خواند. سایر تشکیلات مسلمانان در امریکا، مانند انستیتوی بینالمللی اندیشه اسلامی، شورای امور عمومی مسلمان و اتحادیه مسلمانان امریکایی، نیز بویژه بعد از واقعه 11 سپتامبر سعی کردند از گسترش اندیشه اسلام ستیزی و اسلام هراسی پیشگیری کنند.
در این مدت هر چند اغلب اتباع کشورهای عربی و پیروان اهل سنت در کانون برخورد اف.بی.آی امریکا بودهاند اما نخبگان و نمایندگان شیعه تلاش وافری برای کاستن از بار تنش و فشار سیاسی نسبت به اعراب و اقلیتهای اسلامی انجام دادهاند. از میان بیش از 10 میلیون مسلمان امریکا، نزدیک به دو میلیون نفر شیعه هستند و بزرگترین گروه مسلمانان شیعه را ایرانیها، که نزدیک به یک میلیون نفر میباشند، تشکیل میدهند. طبق گزارشها جامعه شیعیان ایرانی، لبنانی و سوری در امریکا، از جنبه درآمد و سطح مهارت، در سطح بالاتری قرار دارند.
تلاشهای چشمگیر همین تشکلها موجب شد که فضای ترس و رعب دولتمردان امریکا به انفعال یا یأس در میان مسلمانان منجر نشود. طوری که 2مؤسسه زاگبی و گالوپ در گزارشهای خویش تأکید کردهاند که به رغم فشارهای وارده، فعالیت سیاسی و اجتماعی مسلمانان مقیم امریکا در چهار سال اخیر رشد چشمگیری داشته است. نکته قابل تأمل این است که اغلب فعالان مسلمان دلیل این تحرک سیاسی خویش را حفظ هویت اسلامی خواندهاند. در سلسله گزارش واشنگتن پست نیز بر این نکته تأکید شده است که میزان اقبال مسلمانان به مساجد در سالهای اخیر سیر صعودی داشته و بالغ بر 60 درصد مسلمانان در نمازهای جماعت و مناسک دینی حضور مییابند.
? سرچشمههای بدبینی و بحران
برای یک اقلیت بزرگ در یک کشور پیشرفته چیزی بدتر از این نیست که تصور کند دائم تحت کنترل است و همه شئون زندگی او از محل کار تا محل زندگی و محفلهای دیدو بازدید فامیلی، تحت مراقبت امنیتی قرار دارد. دوربینهای نامرئی و مأموران نامحسوس همواره در کمین مسلمانان هستند به نحوی که دو عنصر«ترس» و «بدبینی» جزئی از زندگی آنها شده است. حاصل مدیریت بحران دولتها این شده که اکثریت حاکم امنیت در کشور را به بهای ناامن شدن زندگی اقلیت میجوید. و 10 سال است این چرخه ادامه دارد.
مسلمانان امریکا هر سال پایان تقویم میلادی را به امید طلوع سالی بهتر و جهانی تغییر یافته جستوجو میکنند اما هنوز گذشت زمان از بار رنج و آلام آنها نکاسته است. طبق گزارش نیویورک تایمز تشکلهای مسلمانان بیشترین مشارکت را در انتخابات ریاست جمهوری اخیر این کشور داشتند همه آنها به این امید دوخته بودند که سقوط تفکر جنگ طلبانه نومحافظهکاران، معادله رابطه غیردوستانه دولت امریکا با پیروان مذاهب را تغییردهد. دموکراتها نیز با علم به این مطالبه مسلمانان بیشترین سهم را از رأی آنها بردند.
با این حال حوادث اخیر نشان دادکه با وجود تغییر دولت، نگاهها و رویکردهای امنیتی نسبت به مسلمانان تغییر نکرده است. نخبگان مسلمان امریکا میگویند نهادهای تصمیمگیر همچنان از این که با جامعه مسلمانان وارد گفتوگو شوند پرهیز میکنند به گفته آنها، پروسه مبارزه با افراطگرایی، عبارتی که برای محدود کردن مسلمانان استفاده میشود هنوز یک پروژه امنیتی است و نه حقوقی. در این پروژه قوه قضائیه دنباله رو قوای امنیتی است و افبیای اختیاراتی بیش از محاکم دیوان عالی امریکا دارد. بر این اساس نظریهپردازان مسلمان معتقدند تازمانی که بنیادهای این پروژه تغییرنکند نمیتوان انتظار بهبود روابط دولت و مسلمانان امریکا را داشت. آنها پایههای اشتباه این رویکرد را در چند چیز میبینند:
به باور آنها، ادبیات و مفاهیمی شکل گرفته است که مانع از «درک درست حقیقت » میشود. شالوده این ادبیات را واژگانی مثل افراطیون و بنیادگرایان تشکیل میدهند. به صورت سیستماتیک این ادبیات از فرهنگ عمومی به لایههای تصمیم گیر حکومت راه پیدا کرده است. کانالهای انتقال این مفاهیم به اذهان سیاستگذاران نیز به این صورت است که رسانهها به عنوان رکن شکلدهنده افکارعمومی بویژه در عصر حاضر به تولید مفاهیم برای حوادث تروریستی مبادرت میکنند. این مفاهیم خصوصاً به دلیل جذابیتی که در فرم و لحن شان دارند به سرعت در سطح جامعه بینالمللی پذیرفته میشوند. و قتی «مقبولیت عام» پیدا کردند تبدیل به «باورهای سیاسی» میشوند. پس از این مرحله است که نقد کردن وبه چالش کشیدن آنها دشوار و دشوارتر میشود و حتی زیر سؤال بردن این مفاهیم و باورها مساوی هنجار شکنی میگردد.
در جامعه امریکا امروز درباره تروریسم نوعی ترمینولوژی شکل گرفته است، این ترمینولوژی با پروژههای تحقیقاتی و میدانی که سازمانهای امنیتی سفارش میدهند بارورتر میشود. دریکی از گزارشهای الجزیره به این نکته تصریح شده که گروههای پژوهشی با سوژههای جنجالی که درباره رابطه اسلام و خشونت انجام میدهند کمک شایانی به بدبینی امریکاییها نسبت به مسلمانان ایفا میکنند. الجزیره تأکید میکند که هنوز هم بالاترین میزان پروژههای مطالعاتی را در سطح دانشگاههای امریکا با «افراط گرایی در اسلام!» به خود اختصاص میدهند و دانشجویان و پژوهشگران آن بدون داشتن اشراف کافی به متون مذهبی و اسلامی در لابهلای احادیث و آیات و یا سنن اسلام به دنبال مصادیق خشونت میگردند. پرواضح است کسی که بدون اشراف دقیق به متون اسلامی بخواهد در باره احکام جزایی اسلام داوری کند یا بیآنکه بداند شأن نزول و کاربرد این احکام و قوانین کجاست آنها را مصداقهای خشونت فرض میکند.
بنابراین تردیدی نیست که هر تغییری در این باره باید از اصلاح ذهنیتها شروع شود.اما هنوز هیچ اقدام قابل اعتنایی در این باره از سوی مراکز تصمیمگیر امریکا دیده نمیشود. جالب اینجا است که در دوره اوباما دستاندرکاران سیاست خارجی امریکا تلاشهایی را برای تفکیک و مرز بندی میان طالبان و القاعده شروع کردهاند. با این استدلال که طالبان در پاکستان و افغانستان ریشه بومی دارند آنها بخشی از جامعه 40 میلیون نفری پشتون در دو سوی مرز شمالی پاکستان و نوار جنوب شرقی افغانستان هستند به این اعتبار قابل حذف نیستند اما القاعده به این دلیل که یک نیروی خارجی و تحمیل شده از ایدئولوژی افراطیون عرب است میتوان برای حذف آن تلاش کرد. در اقدامی دیگر وزارت خارجه امریکا این دستور العمل را به دولت کرزای داده که مرز «طالبان خوب » را از «طالبان بد یا بدخیم» جدا سازد. در این رده بندی طالبان خوب یا میانهرو به آن طیف از نیروهای این جریان میگویند که درعین جنگ خواهان مذاکره است یا آنکه به شرط انجام یک سری تغییر حاضر به مشارکت در حکومت است اما طالبان بدخیم کسانی هستند که تحت هیچ شرایطی حاضر به کنار آمدن به دولت مستقر کابل نیست این طیف درعین حال پیوندی ناگسستنی با رهبری القاعده برقرار کرده است. امریکاییها نیز به دلیل آنکه این گروه در یک دهه جنگ، مأمن طالبان بودهاند حاضر به آشتی با آنها نیستند.
این در حالی است که به باور قریب به اتفاق کارشناسان، تفاوت محسوسی به لحاظ اهداف و اندیشه در درون جریان طالبان یا القاعده دیده نمیشود اما شگفتا که امریکاییها حاضر نیستند بخشی از این تلاش خویش برای تعامل با طالبان را صرف گفتوگو و تعامل با بیش از ده میلیون مسلمان کشور خویش سازند که به یک چوب توسط افبیآی رانده میشوند.
کلمات کلیدی : زندگی در محاصره دوربینهای افبیآی