آقایان! چرا حسابتان را از ائتلاف منافقین جدا نمی کنید؟
«...من کار ندارم به «جبهه ملى»، با اینکه بعض افرادش شاید افرادى باشند که مسلمان باشند؛ لکن من کار دارم به آنهایى که پیوند کردهاند با این جبهه؛ پیوند کردهاند با منافقین؛ پیوند کردهاند با منحرفین.
من با اینها کار دارم که شمایى که متدین هستید و مدعى تدین چه توجیهى از این معنا دارید؟ آیا تکلیف شرعى فقط این است که در مقابل مجلس و دولت اعلامیه صادر کنید! در تمام تکلیفهاى شرعى که شما احساس کردید همین تکلیف شرعى را دارید که مردم را دعوت کنید به شورش در مقابل دولت اسلامى، در مقابل مجلس شوراى اسلامى؟! نهى از منکر و امر به معروف فقط منحصر است به همین که دولت اسلامى را نهى و امر بکنید؛ آن هم با آن کوبندگى؟! و آن هم دعوت به قیام؟! آن هم دعوت به شورش؟!
...با اینها ما چه بکنیم؟ با این مقدس هایى که از اینها پشتیبانى مىکنند و با هم ائتلاف کردند، و با منافقین هم از اول ائتلاف داشتند.
بخش هایی از سخنرانی حضرت امام خمینی(ره) در واکنش به اعلام تظاهرات ائتلاف جبهه ملی ، سازمان منافقین ، کمونیست ها و نهضت آزادی علیه لایحه قصاص در 25 خرداد 1360
... آقایان تمام تکلیفها را به جا آوردند و عمل کردند، فقط یک تکلیف مانده و آن جمهورى اسلامى را به هم زدن؟! تمام تکلیفهایى که بر ما و شما متوجه است، چه از قشر نویسندگان و روشنفکران و جبههها و نهضتها و سایرین، تمام تکالیف فقط منحصر به این شده است که این جمهورى اسلامى را در خارج از کشور طور دیگرى که هست نمایش بدهید، و مردم را دعوت کنید که بر خلاف جمهورى اسلامى شورش کنند؟! دیگر همه چیز درست شده است، فقط این یکى مانده؟! در وقتى که سرتاسر ایران آشوبگران مشغول آشوب هستند، منافقان مشغول فعالیت هستند، و ابتلا به جنگ با قدرتهاى بزرگ داریم، و مملکت ما آنجا مبتلا به جنگ است و در داخل مبتلا به این دستجات مختلفى است که به بهانه اسم شماها در خیابانها مىریزند و جوانان ما را زخمى مىکنند و گاهى هم مىکشند، اینها نهى از منکر نمىخواهد؟ اینها را دعوت به شورش مىکنید این امر به منکر نیست؟ این امر به فساد نیست؟
من باید متأسف باشم، من باید بسیار متأسف باشم، از اینکه غیب نمىدانم! نمىدانستم در چنته اینها چه هست. من بعضى از اینها را مىپذیرفتم؛ به ایشان هم محبت مىکردم؛ لیکن نمىدانستم که اینها بر ضد قرآن هم قیام مىکنند. من نمىدانستم که اینها ائتلاف پیدا مىکنند [و] مرکز ائتلافشان یک جا است، و ائتلاف پیدا مىکنند با منافقین که «شناخت» شان را اشخاصى که مطالعه کردهاند مىدانند چیست، ائتلاف کردهاند با این جبههها که ماسک را از روى صورتشان برداشتند و به طور صریح مردم را دعوت کردند به اینکه اى مسلمانها بیایید و حکم قرآن را، حکم «غیر انسانى» قرآن را!! و لا حولَ و لا قوةَ الّا باللَّه. در یک کشور اسلامى این طور سبّ بر قرآن و سبّ «2» بر اسلام در مرئى و منظر مسلمین بشود، و فلان مقام هم تأیید کند و دعوت به شورش! در مقابل چه؟ در مقابل نص صریح قرآن؟! امروز، دو بعد از ظهر دعوت به راهپیمایى است. به حسب چیزى که در اعلامیهشان ثبت شده است، دعوت به راهپیمایى است در مقابل این حکم «غیر انسانى» اسلام!
... با اینها ما چه بکنیم؟ با این مقدسهایى که از اینها پشتیبانى مىکنند و با هم ائتلاف کردند، و با منافقین هم از اول ائتلاف داشتند، با این مسلمانهاى نمازخوان ما چه بکنیم؟ اینکه من گفتم درد دل خودمان را باید در میان بگذاریم، براى این بود که «سعدى از دست دوستان فریاد»! ما این دوستنماها را چه بکنیم؟ آقایان در هر چه صحبت مىکنند و در هر چه اعلامیه مىدهند، یکى از مطالبشان این است که قانون. از اول هم قانون باید به آن عمل بشود. این سال هم «سال قانون» اسم گذاشته شد؛ یعنى اجراى قانون. آقایان این همه بساطى که الآن به حسب قانون در ایران بر پا است. مجلس شوراى اسلامى یک مجلسى است که قانون او را تأیید کرده است، و شوراى نگهبان آنى است که قانون تعیین کرده، و دولت هم آنى است که مجلس شورا تعیین کرده، این هم دولت قانونى، قوه قضائیه هم این است که قانون تعیین کرده؛ خوب، شما اگر واقعاً به قانون مىخواهید عمل بکنید، و ما هم مىخواهیم که همه شماها بیایید به قانون عمل کنید، و آمدید اینجا بنا بر همین هم شد، و بنا بر این شد که دیگر روزنامه هاتان و صحبتهاتان براى تشنج نباشد، آیا شما وفا کردید به عهد خودتان؟
...این آقایانى که با هم ائتلاف کردند، این آقایانى که با این منافقین ائتلاف کردند، ائتلاف کردند که مملکت ما را به هم بزنند، ائتلاف کردند که آشوب بپا کنند؛ شمایى که ائتلاف کردید، براى چه ائتلاف کردید؟ آقایان مىگویند که این بازى قبول نیست، از سر! دیروز من گفتم این را که خوب، این را ملت تعیین نکرده یا کرده؟ اگر ملت تعیین نکرده. خوب، ببینید کى تعیین کرده؟ از کجا آمدند و رأى دادند؟
آرا زیاد. قانون اساسى را [که] آن قدر زیاد رأى دادند، آن طرفش، همین منافقین و اینها، رأى ندادند. همین مؤتلفین. همینها. البته نه آن جناح متدینشان. همه این چیزهایى که پیدا شده است از آرا همین مردم است. خوب، شما هى مىگویید مردم را ما قبول داریم، مردم را قبول داریم. خوب، بسیار خوب، کى هست که این مردم را قبول ندارد! این مردم تعیین کردند. خوب، قبول دارید، اگر مىگویید میزان رأى مردم است؛ خوب، رأى مردم. حالا ائتلاف کردید که به ضد رأى مردم عمل کنید؟ ائتلاف کردید که مجلس شوراى اسلامى را کنار بگذارید؟ ائتلاف کردید که قوه قضائیه را کنار بگذارید؟ائتلاف کردید دولت را کنار بگذارید؟این ائتلاف براى چیست؟ این چه ائتلافى است؟من از اول یک خَلَجانى در ذهنم حاصل مىشد راجع به بعضى اینها؛ لکن صبر کردم.
صبر کردم و نصیحت کردم. صبر کردم، و هر وقت اینها آمدند- یعنى هر وقت نه- اما بسیارى اوقات، آنها را به مسائل اسلامى دعوت کردم؛ به عمل به قانون دعوت کردم؛ به حفظ و حراست جمهورى اسلامى دعوت کردم. کم کم آن احساسِ من زیاد شد. تا وقتى که مىبینم آن جناح منافق در میدان است و تأیید مىکند. تا وقتى که مىبینم آن جبههاى که بر ضد اسلام است تأیید مىکند. [براى] من تکلیف شرعى است، تا دیگر، تأیید نکنم.
مگر من مىتوانم که یک جریانى که بر ضد اسلام و بر ضد کشور ما دارد انجام مىگیرد، باز ساکت بنشینم اینجا و بگویم بیایید و با شما صحبت کنم. من اگر احتمال این معنا را مىدادم که اینها به اسلام برگردند و به قانون اساسى که سوگند خوردهاند وفادار باشند و قوانین اسلام را قبول کنند، من اگر احتمال این را مىدادم- براى یک محظورى که من در آن محظور هستم، و به خود این آقایان گفتم آن محظور را- باز آنها را دعوت مىکردم و آنها را وادار مىکردم به اینکه با هم بنشینند و به قانون عمل کنند. لکن بسیار غفلت مىخواهد و بسیار سادهاندیشى مىخواهد که- این گروههایى که با هم ائتلاف کردند و این «جبهه ملى» که بر ضد اسلام مىخواهد راهپیمایى راه بیندازند، و- مسلمانها هم همین بنشینند تماشا کنند که به ضد اسلام مقاله بنویسند و سبّ اسلام بکنند و حکم ضرورى اسلام را «غیر انسانى» بخوانند! بعد از اینکه من مىبینم ائتلاف شما با اینهاست [...]
خوب، من با این جمعیت نمازخوان و متدین چه بکنم؟ من به اینها علاقه داشتم، حالا به بعضیشان هم باز علاقه دارم. با اینها ما تکلیفمان چیست؟
خوب چرا حسابتان را جدا نمىکنید؟ من حالا باز عرض مىکنم به شماها حسابتان را جدا کنید. به مجرد اینکه کمونیستها هم به ضد اسلام است، آقایان از کمونیستها هم دعوت کردند که بیایید، بیایید با هم باشیم! خوب، «جبهه ملى» تکلیفش معلوم است؛ آن صریحاً به ضد اسلام قیام کرده؛ اما شمایى که مسلمان هستید و هیچ گاه نمىخواهید به ضد اسلام قیام کنید چرا این قدر هواهاى نفسانیه زیاد شده است که نمىفهمید دارید چه مىکنید؟ چرا این قدر شیطان در نفس ماها سلطنت پیدا کرده است که چشمهاى ما را کور کرده است و قلبهاى ما را وارونه کرده است؟ بیایید حساب خودتان را جدا کنید. آیا «نهضت آزادى» هم قبول دارد آن حرفى را که «جبهه ملى» مىگوید؟ آنها هم قبول دارند که این حکم- حکم قصاص- که در قرآن کریم و ضرورى بین همه مسلمین است، «غیر انسانى» است؟ آیا این نماز شبخوانها این را قبول دارند یا نه؟ شک ندارم که قبول ندارند. خوب، اعلام کنید. چرا ساکت نشستهاید. مگر نهى از منکر فقط باید من را نهى کنید؟ نهى از منکر فقط براى این است که دولت را خُرد کنید و مجلس را خُرد کنید و چه؟ با منکر مىخواهید نهى از منکر کنید؟...»
بخش هایی از سخنرانی حضرت امام خمینی(ره) در واکنش به اعلام تظاهرات ائتلاف جبهه ملی ، سازمان منافقین ، کمونیست ها و نهضت آزادی علیه لایحه قصاص در 25 خرداد 1360
کلمات کلیدی : آقایان!چرا حسابتان را از ائتلاف منافقین جدا نمی کنید؟