اردیبهشت 1389 - رهپویان
سفارش تبلیغ

تلویزیون محبوب ترین رسانه (بخش اول)

1.تولد تلویزیون
تاریخ تلویزیون خیلی قدیمی تر از آن است که از آن یاد می شود. در سال 1884یک آزمایشگر به نام پل نیکوف با صفحه چرخانی که تعداد سوراخ ریز به شکل مارپیچ بر روی آن تعبیه شده بود همراه یک منبع نور خواص بدیعی را به نمایش گذاشت.
رج کردن یا جاروب کردن مانند سطر سطر خواندن متن روشی بود که وی ابداع کرد. این پدیده و ابداع به وسیله تولید پالس هایی توسط سیم منتقل شد که به وسیله آن تصویر منتقل می شد.
این وسیله جدید توسط آگهی ها به سرعت مورد پشتیبانی قرار گرفت. اوایل 1920 شرکت هایی نظیر جنرال الکتریک و RCA بودجه هایی برای آزمایش سیستم های تلویزیونی اختصاص دادند و شرکت های دیگر به سرعت آز آن پیروی کردند. جنرال الکتریک نیز مخترعی به نام ارنست الکساندر را استخدام کرد که فقط در مورد تلویزیون کار کند.

2.توسعه یک سیستم الکترونیکی (تلویزیون)
    برجسته ترین مخترعی که نقش کلیدی در توسعه فناوری الکترونیک تلویزیون بازی کرد شاگردی لاغر اندام به نام فیلو تی فارنزورث از مدرسه ای دور افتاده در یکی از آبادی های کوچک ایالتی از آمریکا بود.
    وی در نوجوانی شروع به مطالعه الکتریسیته کرد. در سال 1992 معلم علوم خود را از طراحی مداری در مورد ارسال و دریافت تصاویر متحرک از طریق امواج رادیویی شگفت زده کرد. او با مطالعات فراوان به این نتیجه رسید که برای جاروب کردن سریع و افقی تصویر به تجهیزات الکترونیکی نیاز است.
    همزمان با فیلو، ولادیمیر زورکین روسی برای شرکت وستینگهاوس به آمریکا آمد. وی نیز مانند فیلو معتقد بود برای جاروب کردن تصویر نیاز به تجهیزات الکترونیکی است. او در سال 1927 توانست اختراع مربوط به ارسال و دریافت تصاویر متحرک را تکمیل کند.
    ولادیمیر برای ثبت رسمی اولین تلویزیون الکترونیکی به مقامات رسمی مراجعه کرد. این اقدام سرو صدای زیادی را بر انگیخت. شرکت های بزرگ رادیویی کاملاً یکه خورده و متعصب شدند که یک جوان ناشناس چگونه توانست چنین سیستمی را طراحی کرده و بسازد. در حالی که شرکت های بزرگی مانند وسینگهاوس و RCA و... بودجه های هنگفتی را صرف این کار کرده بودند. البته زورکین نیز چند عنصر حساس و مهم در سیستم تلویزیون اختراع کرد؛ مانند لامپ تصویر الکترونیکی، دروبین الکترنیکی و...



کلمات کلیدی :
Share |
-----------------------------------------------------------------------------------------------

کروبی؛ مرگ سیاسی یا مرگ طبیعی

این روزها که اخباری مبنی بر تشدید سرطان پرستات شیخ اصلاحات شنیده می شود دیگر کسی به نبال صحت یا سقم این اخبار نمی رود. یعنی چندان مهم نیست که آیا این اخبار صحت دارد یا نه، چون شیخ اصلاحات پس از نقاهتی سهمگین طی سالهای اصلاحات و تحمل رنج های فراوان به خاطر دوری از خط امام(ره) و ادعای مدیریت جریان سیاسی کشور این روزها نفس های آخر عمر را می کشد. این نفس های آخر و اصطلاحاً حالت احتضار چندان خبر ساز نیست و اصلاً جای آن را ندارد که در مورد آن قلم زد. اما از آنجا که این مرگ، مرگ سیاسی شیخ مهدی است بد نیست چند جمله ای درباره آن بنویسیم.

شیخ اصلاحات که خود را رهبر آن جریان یا گروهک می داند در سال های آخر عمر خود دچار نوعی آلزایمر مزمن شد که حتی عمومی ترین سفارشات مرید و مولای خود یعنی امام را فراموش کرد. این آلزایمر به حدی بود که گویا جمله معروف امام(ره) یعنی« پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد» را به کلی فراموش کرد. مهدی کروبی زمانی که _ متأسفانه_ ریاست قوه مقننه را به عهده داشت در مجلس شورای اسلامی او لایحه حاکمیت دوگانه مورد بررسی قرار گرفت. فراموشی او در آنجا بود که وی فرمایشات امام در مورد ولی فقیه را به یاد نمی آورد و ولی فقیه را همطراز رئیس جمهور می دانست، لذا اجازه داد در مجلس او این لایحه به بحث گذارده شود. و البته در ایام منتهی به انتخابات نیز این فراموشی اوج گرفت و کروبی بیچاره شاید برای آنکه چند صد رأی بیشتر بیاورد با شعار تغییر و طرح تغییر قانون اساسی که میثاق ملی ایرانیان است به صحنه آمد.
مهدی کروبی از شدت این فراموشی متوجه نشد که ابطحی معلوم الحال که روزی نقطه اختلاف همه گروه های دوم خردادی بود را به ستاد انتخاباتی خود راه داد. همچنین کرباسچی مکار را...؛ واقعاً برای این درد شیخ مهدی باید گریست که از شدت درد نتوانست گذشته چند روز پیش دور و بری های خود به یاد بیاورد، تا جایی که رئیس ستاد خود نامزد به فتنه گری دیگر رأی بدهد.
این فراموشی ادامه داشت تا اینکه قضیه کهریزک پیش آمد. از عمامه به سری چون مهدی کروبی که به قول خودش حکم های زیادی از امام دارد بعید بود دست به چنین ادعای بزرگی بزند. چون او با مبانی فقهی و شرعی همچنین قانونی این ادعا آشنایی داشت. اما احتمالاً باز هم این آلزایمر لعنتی به سراغ کروبی آمده بود. البته مورد ساده تری هم پیش آمد، ولی شیخ بیچاره چه کند که فراموشی بد دردی است، وقتی مکلایی چون احمدی نژاد می داند در «الدول الخلیج العربیه»؛ «العربیه» به «الدول» بر می گردد نه به «الخلیج» از معمی چون کروبی نباید توقع بیجا داشت، جون او واقعاً فراموشی گرفته است.
به هر حال فراموشی بد دردی است. چرا که ممکن است انسان به یاد نداشته باشد که روزهای آخر خود را می گذراند و نیاز است بیشتر به فکر سلامتی خود باشد. و این رفته رفته به بیماری یاد شده شدت ببخشد.
اما حال کروبی بدتر از این حرف ها است. بیماری کروبی بیماری اجتماعی سیاسی اوست و اگر به همین حالات بماند به مرگ سیاسی خود مرد. لذا حیات سیاسی وی را می توان به «کُما سیاسی» تشبیه نمود. کروبی قبل از آنکه به مرگ طبیعی بمیرد خود را ورطه مرگ سیاسی انداخت و این شد که برای مردم ایران که خالق نهم دی و 22 بهمن ها و... بودند فرقی نمی کند کروبی به مرگ سیاسی بمیرد یا مرگ سیاسی.


کلمات کلیدی : کروبی، مرگ طبیعی یا مرگ سیاسی
Share |
-----------------------------------------------------------------------------------------------
<      1   2