رزمندگان با نوشته هایم عکس یادگاری می گرفتند - رهپویان
سفارش تبلیغ

رزمندگان با نوشته هایم عکس یادگاری می گرفتند

علیرضا محمدی |

تبلیغات در دوران دفاع مقدس، همانند هر جنگی در طول تاریخ از خصوصیات، ویژگی‌ها و البته اهمیت‌های خاصی برخودار بود، بنابراین فرماندهان جنگ را برآن داشت تا از همان اوایل جنگ تحمیلی با راه‌اندازی واحدهای تبلیغات در گردان‌ها، مقرها، پادگان‌ها و لشکرها، اقدامات لازم را برای جذب و بالابردن روحیه رزمندگان به انجام برسانند. به طور کلی در ترویج، بسط و تثبیت فرهنگی که امروز به عنوان فرهنگ دفاع مقدس از آن نام می‌بریم، نقش واحد تبلیغات نقشی اساسی است و رزمندگان و یادگاران دوران دفاع مقدس، به خوبی نمازجماعت‌ها، ادعیه‌ها، مراسم مذهبی‌و تابلوها و دیوار نوشته‌هایی چون «تا کربلا راهی نمانده» یا «تا کربلا یک یا حسین دیگر» را به یاد دارند که در پا‌نوشته همه آنها امضای واحد تبلیغات جلوه نمایی می‌کرد و خبر از زحمات بی‌ادعای افرادی می‌داد که به هر دلیل بعد از جنگ کمتر به آنها پرداخته شده است. از این رو به سراغ علیرضا محمد طاهری، از نیروهای باسابقه تبلیغات دفاع مقدس رفتیم تا در گفت‌وگویی صمیمی، هرچه بیشتر از نقش واحد تبلیغات در دوران دفاع مقدس مطلع شویم و همراه با خاطرات او در جای جای جبهه‌های جنوب، غرب و حتی شهر آزاد شده فاو عراق با بچه‌های باصفای واحد تبلیغات همگام شویم.


اصلاً چطور شد که جذب هنر و عرصه تبلیغات شدید؟

وقتی در مقطع دبیرستان تحصیل می‌کردم، به دلیل آنکه خانواده‌ام در شهرستان بودند، به تنهایی درتهران ساکن شدم و در رفت و آمدی که با اقوام عمویم داشتم، توسط داماد ایشان، استاد سبزه‌کار به هنر خطاطی علاقه‌مند شدم و با پشتکاری که داشتم، رفته رفته مهارتی را در این زمینه کسب کردم. به همین ترتیب وقتی که جنگ تحمیلی آغاز شد، از همان ابتدا به عنوان نیروی تبلیغاتی و (مقطعی به عنوان نیروی رزمی) وارد جبهه‌ها شدم.

از ورودتان به جبهه‌ها بگویید؟

اولین بار تحت عنوان نیروی تبلیغاتی تیپ مسلم بن عقیل (ع) به منطقه گیلانغرب رفتم. در آنجا کارهای متعددی انجام می‌دادم که دو نمونه از آنها شاخص‌تر از بقیه هستند. یکی «هیهات من ذله» ‌ای بود که در تنگه حاجیان روی سوله‌ها کار کردم و دیگری جمله «عشق حسین ما را به این وادی کشانده» که در چهارراه قصرشیرین به گیلانغرب به صورت سه بعدی روی دیوار طویل سازمان آب آن منطقه نوشتم. این دستنوشته طوری مورد توجه رزمندگان قرار گرفت که غالباً از آن با عنوان ایستگاه عکاسی یاد می‌کردند و بسیاری از نیروها در کنار این نوشته عکس یادگاری می‌انداختند. بعد از این حضور، کمی‌بعد جذب کمیته انقلاب اسلامی ‌شدم و در قالب تیپ موسی بن جعفر(ع) کمیته به منطقه قصرشیرین رفتم. در ابتدا به عنوان نیروی رزمی‌بودم اما بعد که برحسب اتفاق «هیهات من ذله»‌ای را روی برگه‌ای طراحی کردم و برای روزنامه جمهوری اسلامی ‌فرستادم، چون زیرش نوشته بودم «طراح از طاهری در کمین تدین» وقتی که طرحم توسط این روزنامه به چاپ رسید مسئولان از روی نوشته زیر طرح مرا یافتند و با توجه به مهارتی که در خطاطی داشتم از آن به بعد به واحد تبلیغات تیپ منتقل شدم تا سال 64 که به عنوان بسیجی به تیپ سیدالشهدا (که بعد‌ها تبدیل به لشکر 10 سیدالشهدا(ع) شد) رفتم.

وضعیت تبلیغات در اوایل جنگ چگونه بود؟

تبلیغات هم مانند بسیاری از واحدهای دیگر در ابتدای جنگ شکل و شمایل آن چنان نداشت که به مرور زمان صاحب تشکیلاتی شد و به طور منظم و منسجم به کار خود ادامه داد. در کل هرچه زمان می‌گذشت ما بیشتر متوجه نیازها می‌شدیم. از ابتدایی‌ترین نیازها که همان برگزاری نمازهای جماعت یومیه باشد تا برگزاری ادعیه‌های مختلف رفته رفته نیاز سنجی شد و واحدهای مختلفی برای تبلیغات در نظر گرفته شدند. به عنوان نمونه برای ثبت لحظات و وقایع واحد سمعی، بصری، برای تابلو نوشته‌ها واحد خطاطی و برای برگزاری مراسم واحد اعزام مبلغ و. . . به عنوان نمونه عرض می‌کنم که تا قبل از سال‌های 61، 62 هیچگونه پرچم با شعائر مذهبی ‌نظیر تکبیر یا نام معصومین(ع) در جبهه‌ها وجود نداشت و با نیاز سنجی که در این خصوص صورت گرفت بنده مامور تهیه این پرچم‌ها شدم و به همین منظور به سراغ استاد جواهر پور خوشنویس رفتم که ایشان اذکاری مانند «لااله الالله و الله اکبر».. . طراحی و خوشنویسی کردند که سپس با دستور مرحوم آیت‌الله ایزدی امام جمعه وقت نجف آباد، از طریق جهاد سازندگی و سپاه این شهر تولید و دوخت این پرچم‌ها بر عهده کارخانه بزرگ ریسندگی و بافندگی نجف‌آباد گذاشته شد. ابتدا این پارچه‌ها متقال و تیترون بود و کم کم جنس پارچه‌ها بهتر شد و پرچم‌ها شفافیت بهتری پیدا کردند. به همین ترتیب به مرور زمان سایر امور تبلیغات نظم بهتری یافتند.

کار بچه‌های تبلیغات چه مسائلی را در بر می‌گرفت؟

از برپایی نماز جماعت گرفته تا هماهنگی ماموم و مداح برای مراسم مذهبی ‌و نوشتن انواع تابلوها و دیوارنویسی و بسیاری ازکارهای دیگر توسط واحد تبلیغات انجام می‌گرفت. به نوعی می‌توان گفت کار بچه‌های تبلیغات قبل از عملیات‌ها با نوشتن تابلوهای اطلاع‌رسانی تعیین مسیر برای نیروها آغاز می‌شد و به نوعی ما زودتر از سایر رزمنده‌ها از شروع عملیات‌ها با خبر می‌شدیم. بعد از عملیات هم این بچه‌های واحد تبلیغات بودند که به سرعت خود را به منطقه می‌رساندند و برای دادن روحیه به رزمنده‌ها اقدامات معمول خود نظیر پخش سرودهای حماسی یا مداحی‌ها در طول مسیر نیروها را انجام می‌دادند. به عنوان نمونه در عملیات والفجرهشت، بلافاصله به محض آزاد شدن شهر فاو ما به این شهر رفتیم تا علاوه بر پاک کردن آثار بعثی‌ها، شعارها و شعائر دینی و انقلابی‌مهیج نظیر «اسلام پیروز است» و «تا کربلا راهی نمانده» را برای بالا بردن روحیه در مقابل دید رزمندگان قرار دهیم.

اشاره‌ای به حضور در فاو کردید، به عنوان یک نیروی تبلیغاتی چه خاطره‌ای از آزادسازی این شهر دارید و اصلاً آنجا چه کاری انجام می‌دادید؟

همان طور که گفتم وقتی که شهر آزاد شد، بلافاصله به همراه نیروهای ستادی از طریق بهمنشیر به اروند و سپس به فاو رفتیم. شرایط این آبراه طوری بود که می‌باید شب‌ها به رود می‌زدیم چرا که جزر و مد باعث پر شدن آبراهه می‌شد و روزها کمتر امکان عبور و مرور وجود داشت. به هرحال وقتی به شهر رسیدیم که هوا گرگ و میش صبح بود. من همیشه جعبه مهماتی پر از قلومو و رنگ به همراه داشتم که آن را به ساختمانی منتقل کردم. به محض اینکه ما به ساختمان رسیدیم هوا هم روشن شد و انواع و اقسام هواپیماهای دشمن به شهر هجوم آوردند. طوری که رزمنده‌ها به شوخی می‌گفتند همگی کبوتر باز شده‌ایم و باید مرتب برای دیدن هواپیماهای دشمن آسمان را نگاه کنیم. در پشت بام همین ساختمان بودم که یک توپولوف دشمن مورد اصابت پدافند نیروهای ما قرار گرفته و می‌رفت که سقوط کند. من سریع از فیلمبردار گروه آقای سلیمانی خواستم که بیاید و تصویر سقوط هواپیما را ضبط کند، او هم به سرعت خودش را به پشت بام رساند و لحظه سقوط هواپیما را ضبط کرد که بعدها از مجموعه روایت فتح نیز این تصاویر پخش شد. به هرحال همان روز من برای نوشتن شعار اسلام پیروز است روی منبع‌های نفتی که در نزدیکی ما قرار داشت از ساختمان خارج شدم که یک دفعه موشکی درست مقابل چشمان من به ساختمان اصابت کرد و با شهید و مجروح شدن تعدادی از نیروها، خود سردار علی فضلی نیز در همان انفجار یک چشمش را از دست داد. چند روز بعد هم طی بمباران شیمیایی دشمن، مصدومیت شیمیایی پیدا کردم و به پشت جبهه منتقل شدم.

به عنوان یک رزمنده تأثیر تبلیغات را در روند دفاع مقدس چگونه ارزیابی‌می‌کنید!

وقتی بخواهیم فرهنگی را در یک جامعه نهادینه کنیم مسلماً این امر جز به وسیله تبلیغات صورت نمی‌پذیرد. در دوران دفاع مقدس از بدو ورود یک رزمنده این تبلیغات جنگ بود که با تابلویی یا ذکر دعایی یا تصویری درون سنگرها به رزمنده سلام می‌داد و به صورت دائم او را در نمازهای جماعت، ادعیه، هنگام عملیات و شنیدن سرودهای حماسی و. . . همراهی می‌کرد. به جرأت می‌توان گفت در فرهنگ رایج در جبهه‌ها این تبلیغات بود که باعث ترویج چنین فرهنگی بر اساس ارزش‌های مذهبی‌ و اصول و اعتقادات می‌شد. گذشته از همه این مسائل، کسی نیست که از نقش روحیه در بالا رفتن نیروی رزمی‌یک رزمنده غافل باشد. آن هم در شرایطی که از نظر نظامی ‌دشمن به مراتب مجهزتر از ما بود و باید رزمنده‌های ما با روحیه مضاعف این کاستی‌ها را جبران می‌کردند. مقابله با شبهات و جنگ روانی دشمن نیز بر عهده تبلیغات بود که معمولا واحد انتشارات به سرعت در پاسخگویی به شبهات و سوالاتی که بعضاً طرح می‌شد عمل می‌کرد و با دریافت پاسخ از مراجع ذی صلاح نسبت به انتشار پاسخ این شبهات در بین رزمندگان اقدام می‌کرد.

با توجه به زحمات و خطراتی که واحد تبلیغات با آن مواجه بود، به نظر می‌رسد خیلی به نقش این عزیزان در دفاع مقدس پرداخته نشده است.

به نظر من این مسئله به این خاطر است که بچه‌های تبلیغات غالباً پشت دوربین‌ها یا در پس تابلو نوشته‌های خود بودند و با ثبت و ضبط زحمات سایر رزمنده‌ها کسی نبود که به خود این بچه‌ها بپردازد. البته این حرف خیلی از صنف‌ها و گروه‌هاست که عنوان می‌دارند به نقش آنها در دفاع مقدس کمرنگ پرداخته شده، اما وقتی دقت کنیم که بچه‌های تبلیغات خود مسئول ثبت و ضبط وقایع بودند و باز مهجور واقع شدند، متوجه مظلومیت بچه‌های تبلیغاتی می‌شویم.

آیا ما توانسته‌ایم فرهنگ تبلیغاتی ارزشی در جبهه‌ها را به شهرهای‌مان انتقال دهیم؟

متاسفانه به نظر من حتی نهادهای ارزشمداری چون بسیج و سپاه هم نتواسته‌اند آن چنان که باید و شاید نوع خاص تبلیغات ارزشی در جبهه‌ها که بالطبع فرهنگی ارزشی در پی داشت به نحو احسن در میان خود رواج دهند چه برسد به اینکه این موضوع را به کل جامعه تعمیم دهیم.
اگر ما امروز در سطح شهرهای مان قدم بزنیم، شهرداری و سایر نهادهای ذی‌ربط انواع کارها را برای زیباسازی اماکن انجام داده‌اند اما این بین برای تزئینات مذهبی ‌و تبلیغات دینی چاره هدفمندی اندیشیده نشده است. حالا به رفتار دشمنانمان دقت کنیم، مگر نه اینکه تمام وسایل و مواردی چون ماهواره و اینترنت و غیره و غیره برای رواج فرهنگ غربی‌و تأثیرگذار روی جوانان مذهبی ‌ماست، حالا ما در مقابل چه کاری را برای مقابله مؤثر انجام داده‌ایم؟ همان‌طور که گفتم یکی از کارهای واحد تبلیغات در جبهه‌ها پاسخگویی به شبهات و جنگ روانی دشمن بود. کاری که به نحو احسن انجام می‌گرفت. پس اگر ما بخواهیم میزان صحیح تبلیغات دینی را در جامعه‌مان بسنجیم باید ببینیم تا چه مقدار در مقابل هجمه تبلیغاتی دشمن مؤثر و بجا عمل کرده‌ایم.

 



کلمات کلیدی :
Share |
-----------------------------------------------------------------------------------------------